نوشته شده توسط: ُسهراب
امنیت و جنسیت
دوشنبه 10 مهر ماه سال 1385 ساعت 09:42
در همهی دورانهای تاریخ بشر، تمامی جوامع به لحاظ حیات وسلامت و سایر جنبههای زندگی درمعرض تهدید و خطر بودهاند و از این رو به تعبیر برخی ازجامعهشناسان میتوان تمامی «جوامع را جوامع مخاطرهآمیز» قلمداد کرد. با این حال، جامعه شناسان بسیار دیگری نظیر «بک» و «گیدنز» این اصطلاح را منحصرا برای توصیف روندهای دوران معاصر و جهان مدرن به کار میگیرند از این منظر جوامع ماقبل مدرن، جوامع مدرن اولیه و جوامع معاصر یا جوامع مدرن متأخر قابل تقسیم و جداسازی میباشند.
بک معتقد است که گفتمان مخاطره از جایی آغاز میشود که اعتماد بهامنیت پایان مییابد. به نظر او، به این ترتیب مفهوم مخاطره و اعتماد(1377)، نشان میدهد که اعتماد نیز به مثابهی چیزی مربوط به آینده است و نه گذشته و با مفهوم اعتماد به معنای دینیاش که بااشکال سنتیتر تعهد و اخلاق سروکار داشتند. تفاوت مییابد(گیدنز، 1380:186). ازسوی دیگر، گیدنز «امنیت هستیشناختی» را به مثابهی پدیدهای عاطفی توصیف میکند که در بردارندهی اطمینانی است که اغلب انسانها در جریان استمرار هویت نفسانی خود و در جریان پایداری محیط اجتماعی و مادی پیرامون کنش، فرا میگیرند. اینامر، اعتماد را در قابلیت اطمیناناشخاص و چیزها جای داده وتعریف میکند. بنابراین، اعتماد را در قابلیت اطمیناناشخاص و چیزها جای داده وتعریف میکند. بنابراین، اعتماد ممکن است به عنوان شیوهای روانشناختی برای مقابله با مخاطرات تلقی شود و در غیر این صورت کنش فلج میشود یا به احساساتی نظیر غرقشدگی، وحشت و اضطراب میانجامد (لاپتون، 1380:310). حتی ازنظر کیدنز بقا در زندگی نیاز به اندیشهای تعمیمی از اعتماد دارد(پیرسون، 1380:188). از دید وی، درفقدان اعتماد، واکنش همگانی کنار گذاشتن آداب و عادتهای تقدیرگرایانه وراه کردن همه چیز به حال خود و گذران عمر بر اساس «هرچه باداباد» است. این تقدیر گرایی هم در متن خطرهای احتمالی مبدل به کردارهایی میگردد که گیدنز آنها را «تسلیم طلبی مصلحتجویانه» یا «بدبختی وقیحانه» مینامد.
نقطه نظرات گیدنز را میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
- کنشگران فعالیتها و نیز زمینههای اجتماعی و مادیشان را پیوسته بازتاب میکنند؛
- واحدهای پایهای ساختار اجتماعی، نقش و منزلت یک فرد نیست، بلکه موقعیتهایی با کردار تعریف شده است؛
- مخاطره و اعتماد در همبافتهاند واعتماد معمولا درخدمت تقلیل یا تخفیف خطرهایی عمل میکند که انواع خاصی از فعالیت بشری با آنها روبهرو هستند؛
- مخاطره تنها به کنش فردی ارتباط ندارد، محیطهای مخاطرهای وجود دارند که به گونهای جمعی برتودههایی از افراد تأثیر میگذارند؛
- اعتماد واحساسامنیت در بزرگسالی به اعتماد بنیادی وخلاقیتی بازمیگردد که در کودکی شکل میگیرد؛
- نقطهی مقابل اعتماد به عمیقترین معنای آن، حالتی ذهنی است که خلاصهاش همان نگرانی یا هراس وجودی است؛
- نتیجهی تجربههای بیاعتمادی، تعریف اعتماد به دیگری به عنوان یک عامل اعتماد پذیر وبا صلاحیت وسر ریز اضطراب وجودی است (گیدنز(118-119,40-1377:44
در چارچوب تحلیل گیدنزی از اعتماد واحساسامنیت، از آنجا که گروهها، اقشار، طبقات ویا حتی افراد گوناگون فعالیتها و زمینهها یا اجتماعی و مادی خود را بازتاب میکنند، سطح معینی از اعتماد یا بیاعتمادی را دارا خواهند بود. این سطح نه به نقش و منزلت آنان، بلکه به خصوص وابسته به موقعیت افراد در عرصهی اجتماعی است. متغیر محوری دیگر در تعیین سطح اعتماد و احساسامنیت افراد، نوع پرورش وشرایط تربیت اجتماعی است. به این ترتیب، از این منظر افرادی که به لحاظ اجتماعی فرو دست محسوب میشوند، از احساس اعتماد وامنیت کمتری برخوردار خواهند بود.
در این میان شرایط جامعه پذیری خاص و موقعیتهای از پیش تعریف شدهی فرودستی برای زنان، آنان را مستعد احساس بیاعتمادی وناامنی بیشتری میسازد. دادهای بسیاری در کشور ما این تحلیل را تأیید میکند. نتایج حاصل از موج دوم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، تفاوتهای معنا داری را در ابعاد مختلف احساسامنیت میان زنان و مردان نشان میدهد از این جهت زنان در مورد احتمال یافتن شغل مناسب در صورت امنیت سیاسی(ترس از انتقاد آزادانه از دولت) احساسامنیت کمتری نسبت به مردان میکنند (وزارت ارشاد اسلامی، (192-1382:195 یافتههای طرح پژوهشی مشارکت اجتماعی زنان نیز که با حجم 1477 نفر در سطح شهر تهران در سال 1381 انجام شده است، نتایج مشابه و حتی صریحتری را نشان میدهد. در این پژوهش از پاسخگویان پرسیده شده بود که «در عرصههای عمومی و روابط اجتماعی تا چه اندازه احساسامنیت و اطمینان خاطر نسبت به نگاهها و برخوردهای احتمالی آقایان احساس مینمایند؟» در پاسخهای داده شده در مورد 15 گویهی مزبور، پایین ترین میانگینها را مربوط به «هنگامی رفت وآمد در کوچههای خلوت» وسپس مربوط به «هنگام رفت و آمد در خیابانهای شلوغ» و «نسبت به افرادی که به منظور انجام خدمات و تعمیرات فنی و... به منزل مراجعه میکنند» نشان میدهد. درسوی مقابل، بالاترین میانگینها در مورد احساسامنیت در موارد مختلف مربوطه به «در وسایل نقلیهی عمومی(مانند اتوبوس، تاکسی و...) و «در انجمنهای علمی و فرهنگی» و «در انجمنهای اسلامی» میباشد. حتی در این موارد میانگین مربوط از سطح 3/51 (در فاصله 0 تا 5) بالاتر نمیرود که در واقع به معنای سطح متوسطی ازاحساسامنیت است. با انجام پردازشهای آماری و«تحلیل عاملی» بر روی 15 گویهی مربوطه، گویههای مورد بررسی به سه بعد احساسامنیت در محیطهای عمومی، احساسامنیت در محافل جمعی مختلط و احساسامنیت در مجامع رسمی تفکیک میشود که میانگین آنها به ترتیب 3/62-3/38-3/33 و در حال در سطحی متوسط از احساسامنیت محسوب میشود (مرکز مطالعات و تحقیقات زنان، 18-1381:23 ). یافتههای دیگر این پژوهش در مورد احساس اعتماد با دادههای فوق همخوانی دارد. در ابعاد مختلف اعتماد به دیگران نزدیک (اعضای خانوادهی اصلی ودوستان و فامیل نزدیک) با رقم 4/18 میباشد. درسوی مقابل، اعتماد به دیگران دور(همکاران، مردم کوچه و بازار، کسبهی محل، هممحلهایها و...) 2/91 میباشد که نشانگر سطحی نسبتا پایین در اعتماد میباشد. پایینترین سطح اعتماد در مطالعهی مزبور، مربوط به اعتماد جنسیتی (اعتماد به زنان و مردان و جاهایی که زنان ادارهی آن را بر عهده دارند) میباشد که برابر با 2/87 است.
به طوری که ملاحظه میشود سطح بالای احساس ناامنی در میان زنان در محیطهای عمومی، محافل جمعی و مجامع رسمی در میان جامعهی آماری مورد بررسی همراه است با سطح پایین اعتماد به دیگران دور و اعتماد جنسیتی. روشن است حضور در محیطهای جمعی خارج از محیط خانواده، مستلزم سطوح بالای اعتماد و نتیجهی آن احساسامنیت است (همان:15-18).
وجه بارز اعتماد در زنان مورد بررسی در این مطالعه، اعتماد به دیگران نزدیک و باور به گروهی از افراد است که فرد همواره با آنان در تماس و ارتباط میباشد؛ حال آنکه به تعبیر گیدنز اعتماد، مستلزم درجاتی از عدم شناخت و ارتباطهای مستقیم است. این نوع اعتماد و سطح بالای آن، زنان را در دایره بستهای قرار میدهد که تنها شرایط نابرابر و فرودست آنان را در موقعیتهای اجتماعی ومشارکت فعال آنان در جامعه است که میتواند این دایرهی بسته را واگشایی کند. نتایج دیگر این مطالعه در مورد عوامل مؤثر در مشارکت اجتماعی زنان نیز نشان میدهد مهمترین متغیر تأثیر گذار، «احساسامنیت در مجامع رسمی» است. به عبارت دیگر، تغییر شرایط فرودستی زنان و ایجاد جایگاه برابر با مردان در جامعه و استفاده از ظرفیتهای علمی وتوان ذهنی و فیزیکی زنان مستلزم افزایش احساسامنیت آنان است.
در حاشیه
مسئله ناامنی برای زنان دارای ابعاد متعددی است که بدون لحاظ آنها نمیتوان به درک درستی از این مسئله نایل شد. اینکه چه گروه یا گروههایی از مردان بیشترین نقش را در ایجاد ناامنی برای زنان دارند؛ اینکه از میان کنشهای جمعی زنان، کدامیک در ایجاد ناامنی برای خود آنان، بیشتر مؤثر است، اینکه چه سهمی برای نظارت و کنترل اجتماعی باید در نظر گرفت، اینکه اخلاق چه جایگاهی دراین بحث دارد، اینکه عوامل مؤثر در شهوانی سازی فضای جامعه چه تأثیری بر ناامنی جنسی دارند و پرسشهای دیگری از این دست، در این مقاله مورد توجه نیستند و نتیجه آن چیزی نیست جز ارائه یک تحلیل کم مایه و کلیشهای با این مضمون که «هر چه سطح مشارکت اجتماعی زنان بالاتر باشد، امنیت اجتماعی آنان نیز افزایش مییابد» برحسب این تحلیل، جوامعی که به بالاترین سطوح مشارکت اجتماعی زنان رسیدهاند، باید بیشترینامنیت رابرای زنان فراهم آورده باشند، ولی مگر نه این است که انواع مختلف جرایم و آزارها در همین جوامع به اصطلاح پیشرفته بر زنان اعمال میشود. به علاوه، اگرامنیت مالی و اقتصادی زنان در این جوامع در سطح نسبتا مطلوبی قرار دارد، در عوض، بالاترین میزان طلاق و فروپاشی خانواده مربوط به همین جوامع است و این خود یکی از اساسیترین محورهای ناامنی و بیاعتمادی است که در این مقاله هیچ توجهی به آن نشده است.
از نظر روانشناسی باید این نکته را یادآور شد که باید بین انواع مختلف ناامنی تمایز قایل شد. تبیینی که در مسئله ناامنی جنسی کارآمدی لازم رادارد، لزوما در مسئله ناامنی اقتصادی کارآمد نیست و بالعکس. لذا اگر افزایش مشارکت اجتماعی زنان و ارتقای موقعیت اجتماعی آنان، امنیت اقتصادی و ارزش و احترام زنان در مجامع رسمی را بالا میبرد، نباید راه حلی برای مشکل ناامنی جنسی تلقی شود.
منبع: نشریه حورا، شماره 18