سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
بی گمان همه جنبندگان زمین ـ حتی ماهیان دریا ـ بر جویای دانش درود می فرستند . [امام باقر علیه السلام]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

شنبه 87 آذر 23  5:52 عصر


و اگر آنان را ببخشاییم، و آنچه از سختى بر آنان وارد آمده برطرف کنیم آنان در طغیان خود کوردلانه اصرار مى‏ورزند.
بنابراین فلسفه بعضى از عذاب‏ها و سختى‏هاى امت‏ها بیدارى مردم و برگشت آنها به راه هدایت است، هر چند ممکن است این سختى‏ها و تنگناها و بلاها بعضى از امت‏ها را بیدار نکند و آنان هم چنان در ضلالت و گم راهى اصرار ورزند؛ که در آن صورت حجت بر آنها تمام مى‏شود و باید منتظر نزول بلاهایى که به حیات و زندگى آنها خاتمه دهد باشند.
قرآن در آیات 42 تا 43 سوره انعام خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: (( ما به سوى امت‏هایى که پیش از تو بودند پیامبرانى فرستادیم و اسباب هدایت و تذکر و هشدار را در حق آنها تمام کردیم، اما آنها قدر ناشناس بودند، قساوت به خرج دادند و از شیطان فریب خوردند و به هشدارهاى ما توجه نکرده، آنها را فراموش کردند. ما چند صباحى آنها را در ناز و نعمت قرار دادیم به نحوى که مغرور و شاد گشتند و ناگهان گریبان آنها را گرفتیم. آنان یکباره نومید گشتند و درهاى امید را به روى خود بسته دیدند.)) باید بدانیم که این سنت الهى است که در امت‏هاى پیشین جارى بوده است و امت پیامبر آخرالزمان نیز از آن مستثنى نیست.
در هر صورت، براى صاحبان بصیرت و کسانى که نگران سعادت و سرنوشت خویشند، وجود بلاها و مشکلات و مصایب، اسباب تذکر و هدایت است. در این میان، همچنان که قرآن مى‏فرماید، انسان هایى نیز هستند که آن چنان دچار غفلت مى‏گردند که با هیچ هشدار و بیدار باشى متذکر نگشته به هوش نمى‏آیند.
پس بلاها و سختى‏هایى که به جهت هشدار و بیدار باش مردم براى جوامع و ملت‏ها پیش مى‏آید اختصاص به امم انبیاى سابق نداشته، بلکه این مساله از الطاف الهى است که براى بیدارى و توجه امت‏ها به خدا، رخ مى‏دهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه این گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوى خداست. با کمال تاسف در جامعه ما، کمتر کسى به این مساله توجه مى‏کند و به خاطر همین غفلت، براى نجات از تنگناهاى اقتصادى، از جمله کم آبى و خشک سالى، برخى از مسئولین از سر بى‏توجهى و غفلت یا به خاطر سستى ایمان و ضعف اعتقادى، دست به دامن غیر خدا مى‏شوند و با صرف هزینه‏هاى سنگین از بیت‏المال مسلمین در صدد بر آیند تا با آبستن کردن ابرها بوسیله مواد شیمیایى باران ایجاد کنند. زهى خیال باطل!مگر علت تامه بارش باران همین پیدایش ابر و انتقال آن به وسیله جریان باد و چند عامل محدود دیگر است که با تشبث به تارهاى عنکبوتى خود ساخته، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جاى این که به خدا و توسل به ذیل عنایت و احسان او متوجه کند، در نقاط مرتفع کوه‏ها تکه ابرهایى را جستجو نماید و آنها را شکار کرده، به اصطلاح با باردار کردن آنها باران بباراند!! به راستى جریان مذکور داستان حضرت نوح علیه‏السلام بعد از 950 سال دعوت، از ایمان آوردن قومش به خدا مایوس شد و بعد از ناامیدى از هدایت آنها و پدیدار شدن نشانه‏هاى عذاب، از فرزندش خواست تا ایمان آورد و بر کشتى سوار شود تا از عذاب حتمى نجات پیدا کند. او در جواب پدرش تفکر شرک آلود خود را چنین بیان کرد که ساوى الى جبل یعصمنى من الماء؛ من به قله کوهى پناه‏ ? مى‏برم تا آن کوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور که مى‏دانیم سرانجام هم ایمان نیاورد و هلاک گردید. خداوند 
متعال با بیان این قصه جوهره تفکر شرک آلود را بیان مى‏کند و مردم را از آن برحذر مى‏دارد.
اکنون نیز این تفکر شرک آلود در میان بعضى و به خصوص روشن فکران غرب زده رایج است. آنها به جاى این که ایمان به خدا داشته باشند و با قلم و بیان مردم را به سوى خدا سوق دهند، براى رفع مشکلات چشم به دست دشمنان اسلام و مسلمین دوخته‏اند و از دشمن انتظار یارى دارند.
بر آگاهان پوشیده نیست که ما در صدد مخالفت با پیشرفت علم و دستاوردهاى علوم بشرى نیستیم چرا که دین و قرآن و تفکر توحیدى بیش از هر مکتبى انسان‏ها را به فراگیرى علم و دانش و استفاده از محصول اندیشه و تفکر بشرى فرا مى‏خواند. آنچه در این جا بر نفى آن تاکید مى‏شود و نسبت به عواقب وخیم آن هشدار داده مى‏شود این تفکر شرک آلود است که متاسفانه مبتلایان به آن در جامعه ما کم نیستند.
به هر حال بهترین و نزدیک‏ترین و مطمئن‏ترین راه براى رفع مشکلات فردى و اجتماعى، برگشتن به در خانه خداست؛ زیرا برگزیدن راه خدا علاوه بر این که سعادت ابدى و اخروى ما را تأمین مى‏کند مشکلات و تنگناهاى زندگى دنیوى را نیز بر طرف مى‏سازد.
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا ? 

پس به مردم گفتم: استغفار کنید تا خداى متعال گناهانتان را بیامرزد آن گاه آسمان را بر شما بباراند در نتیجه باغ‏ها به وجود بیایند و نهرها جارى شوند.
بنابراین قرآن براى رفع کمبودها و گشایش در امور مسلمانان به پیروان خود راه حل‏هایى پیشنهاد مى‏کند و کارآیى آن راه‏ها را تضمین نموده است. به علاوه، مسلمانان مى‏توانند چنان که بارها آزموده‏اند باز نیز بیازمایند.
بى تردید پیروزى انقلاب اسلامى ایران یکى از نمونه‏هاى معجزه آساى نصرت الهى و امدادهاى غیبى خدا بر جامعه اسلامى ماست. آن گاه که همه مردم با توکل بر خدا و قطع امید از غیر او خواهان حکومت اسلامى شدند خدا بنا به وعده خودش که در قرآن مى‏فرماید ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، على رغم همه توان رژیم 2500 ساله شاهنشاهى با همه‏ ? 
پشتیبانى‏هاى دشمنان اسلام، مردم را بر دشمنانشان پیروز گردانید و نیز سنت الهى بر این جارى خواهد بود که تا مردم به خدا روى آورند خدا نیز آنها را یارى خواهد فرمود و آن گاه که خدا را فراموش کنند و به غیر خدا چشم یارى داشته باشند و از خدا روى گردان شوند عذاب و ذلت در انتظار آنها خواهد بود.
در هر صورت، شکى نیست که قرآن کریم نسخه شفابخش علم الهى است و سعادت و رستگارى بشر در دنیا و آخرت، در پیروى از دستورات حیات بخش آن نهفته است و راه حل مشکلات فردى و اجتماعى را باید در آن جستجو کرد. باید قرآن، این تأمین کننده سعادت انسان، را شناخت و در تعظیم و تکریم آن کوشید و بدان عمل کرد. البته در باب قرآن دو نوع تعظیم و تکریم مطرح است که ذیلا بدان اشاره مى‏کنیم.

تکریم ظاهرى و واقعى قرآن کریم‏
در مورد احترام به قرآن، بیشتر آنچه که در جوامع اسلامى وجود دارد، مى‏توان احترام ظاهرى قرآن نامید. در حالى که قرآن کریم هرگز تنها براى این که با آداب و رسوم و احترام خاصى با آن مواجه شویم، نازل نگردیده است. قرآن فقط براى حفظ کردن و تلاوت نمودن با لحن و صوتى زیبا نیست. قرآن کتاب زندگى و پیام‏هاى الهى است که همگان موظفند در زندگى دنیوى خود آنها را به کار بندند، تا در دنیا و آخرت رستگار شوند، خصوصا دست اندرکاران حکومت در جوامع اسلامى موظفند سیاست‏هاى کلى نظام را بر اساس رهنمودهاى این کتاب الهى تنظیم و به اجرا در آورند، تا زمینه رشد و تعالى فرهنگ قرآن براى افراد جامعه بهتر مهیا گردد و در نتیجه هدف نزول قرآن، که همان تکامل و سعادت انسان در سایه بسط قسط و عدل در روى زمین است، تحقق یابد. متاسفانه بر خلاف این انتظار، آنچه امروزه به عنوان تکریم و تعظیم قرآن کریم شاهد آن هستیم از حد پرداختن به ظواهر روبنایى در نمى‏گذرد و لزوم محوریت قرآن در زندگى سیاسى اجتماعى مسلمانان مورد غفلت قرار گرفته است. امروزه در بسیارى از کشورهاى اسلامى موسساتى از دوره آمادگى و دبستان تا سطح دانشگاه به امر تعلیم و تعلم قرآن کریم مى‏پردازند و در جهت فراگیرى روخوانى و حفظ قرائت قرآن به روش‏هاى مختلف همت مى‏گمارند و هر ساله شاهد مسابقات جهانى حفظ و قرائت قرآن کریم هستیم. علوم مختلف قرآن از قبیل تجوید و ترتیل و غیره جایگاه ویژه‏اى در میان علاقه‏مندان به قرآن دارد. علاوه بر این امور، قرآن در میان عامه مسلمانان از احترام ویژه‏اى برخوردار است، به نحوى که دست بى وضو به کلمات و آیات آن نمى‏گذارند و در هنگام قرائت مودب مى‏نشینند. بیشتر افراد، در مقابل قرآن پاى خود را دراز نمى‏کنند. آن را در بهترین جلد و مناسب‏ترین مکان‏ها قرار مى‏دهند و خلاصه احترام‏هاى ظاهرى از قبیل در میان عامه مسلمانان امرى رایج مى‏باشد.
بدیهى است که رعایت امور مذکور به عنوان احترام به این کتاب آسمانى، ارزشى بایسته است که هر قدر بدان پاى بند باشیم، حق احترام این کتاب آسمانى را آن طور که شایسته است ادا نکرده‏ایم و شکر این بزرگ‏ترین نعمت خداى متعال را، که نعمت هدایت است، به جاى نیاورده‏ایم؛ لکن بالاترین نوع احترام و شکر هر نعمت، شناخت حقیقت آن و به کارگیرى آن در جهتى که خدا آن را آفریده است، مى‏باشد. چنانچه با این نگرش بخواهیم به قرآن بنگریم و آن را احترام و تعظیم کنیم، به نظر مى‏رسد قرآن کریم جایگاه مطلوبى در فرهنگ جوامع اسلامى ندارد و هرگز نسبت به آن احترام و تکریم شایسته انجام نمى‏گیرد. آنچه به عنوان موارد احترام مسلمانان به قرآن کریم ذکر شد، هر چند ضرورى و لازم است، لکن با انجام این امور هدف خداى متعال از نزول قرآن محقق نمى‏شود و تکلیف مسلمانان در قبال این کتاب آسمانى انجام نمى‏شود. آشنایى با ظواهر قرآن و قرائت آیات الهى و ارج نهادن ظاهرى به این نسخه شفابخش، مقدمه عمل به مضامین و دستورات آن است. حق واقعى قرآن، بدون محور قرار دادن آن در زندگى سیاسى و اجتماعى مسلمانان ادا نمى‏شود.
بدیهى است بوسیدن و احترام گذاشتن به نسخه پزشک و خواندن آن با آوازى بسیار زیبا، بدون فهم دستورات و راهنمایى‏هاى پزشک و عمل کردن به آنها هرگز دردى را از بیمار درمان نمى‏کند. هر عاقلى باور دارد که بهبودى در گرو عمل به دستورات پزشک حاذق است. احترام واقعى به نسخه پزشک، عمل کردن بدان است نه اداى تکریم‏هاى ظاهرى نسبت به پزشک و نسخه او.
در باب قرآن نیز باید گفت هر چند اداى احترام‏هاى ظاهرى نسبت به قرآن کریم از امور پسندیده و از وظایف تک تک مسلمانان است، لکن این کمترین وظیفه مسلمانان در قبال این کتاب آسمانى است و مسلمانان موظفند با فهم قرآن کریم و عمل به دستورات حیات بخش آن، به شکر و احترام واقعى نسبت به این نعمت هدایت الهى روى بیاورند و خود را از این ودیعه پر فیض محروم نکنند تا در نتیجه با این نور الهى دنیاى ظلمت زده خویش را روشنى بخشند.
قرآن؛ نور حقیقى‏
یکى از مظاهر تجلى خداوند نور است. خداوند خود را به نور تشبیه مى‏کند و مى‏فرماید: الله نور السماوات والارض؛ خدا نور آسمان‏ها و زمین‏ ? است. این نور وجود خداى متعال است که 
تجلى کرده و خلقت آسمان‏ها و زمین و مخلوقات صورت گرفته است. به برکت عنایت خداوند است که عالم وجود برجاست و فیض وجود، پیوسته از جانب منبع جود، بر موجودات سرازیر است و در نتیجه پدیده‏ها و موجودات به حیات خود ادامه مى‏دهند.
گاه از کلام خدا نیز به نور تعبیر مى‏شود؛ زیرا در پرتو نور است که انسان راه را پیدا مى‏کند و از بیراهه رفتن و سردرگمى نجات مى‏یابد. از آن جا که بدترین و زیان بارترین گمراهى و ضلالت، ضلالت و گم راهى در مسیر زندگى و به خطر افتادن سعادت انسان است، نور حقیقى و واقعى آن است که انسان‏ها و جامعه انسانى را از ضلالت و گم راهى نجات دهد و مسیر درست کمال انسانى را براى آنها روشن کند تا راه سعادت و تکامل را از طرق سقوط و ضلالت باز شناسد. بر همین اساس خداوند متعال از قرآن به نور تعبیر کرده است و مى‏فرماید: قد جائکم من الله نور و کتاب مبین؛ به تحقیق از ? جانب پروردگارتان نور و کتابى روشنى بخش آمده است تا شما با بهره‏گیرى از آن، راه سعادت را از شقاوت باز شناسید. اینک از آن جا که موضوع بحث، 
قرآن از دیدگاه نهج‏البلاغه است، از تفسیر و توضیح آیات وارده در این زمینه صرف نظر مى‏کنیم و به توضیح بیان حضرت على علیه‏السلام در این باره مى‏پردازیم.
حضرت على علیه‏السلام در خطبه 189، بعد از وصف اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در وصف قرآن کریم مى‏فرماید:
ثم انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده، و بحرا لا یدرک قعره‏

آن گاه خداى متعال قرآن را به صورت نورى که چراغ‏هایش هرگز خاموش نمى‏شود و مانند خورشید فروزنده‏اى که هیچ گاه از فروزش نمى‏افتد و مثل دریایى که به قعر آن رسیدن براى هیچ کس میسر نیست بر پیامبرش نازل فرمود.
حضرت على علیه‏السلام در این خطبه در وصف قرآن ابتدا با سه تشبیه بسیار زیبا مى‏خواهند قلوب مسلمانان را با عظمت قرآن آشنا کنند و توجه آنها را به این سرمایه عظیم الهى که در دسترس آنها قرار گرفته است بیش از پیش جلب نماید.
ابتدا حضرت قرآن را به نور وصف مى‏کنند و مى‏فرمایند:
انزل علیه الکتاب نورا لا تطفا مصابیحه؛ خداوند قرآن را، در حالى که نورى است، بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل فرمود؛ لکن این نور با سایر نورها متفاوت است. این حقیقت (( قرآن کریم)) نورى است که نورافکن‏هاى آن هرگز به خاموشى نمى‏گراید و هرگز از تابش نمى‏افتد. از باب تشبیه معقول به محسوس قرآن مانند آن منبع عظیم انرژى برقى است که در شب ظلمانى از طریق شبکه برق رسانى به وسیله نورافکن‏هاى قوى، جاده‏هایى را که به مقصد منتهى مى‏شود، روشن کرده است و با نصب چراغ‏هاى راهنما بر سر دو راهى‏ها و چند راهى‏ها مسیرى را که به هدف منتهى مى‏شود از دیگر مسیرها که به بیراهه و سقوط در دره‏هاى هولناک مى‏انجامد براى کسانى که مى‏خواهند به سلامت به مقصد برسند روشن مى‏کند. قرآن نیز در جامعه دینى و اسلامى و در زندگى جویندگان سعادت و رستگارى چنین نقشى ایفا مى‏کند، با این تفاوت که چراغ‏هایى که از این منبع نور تغذیه مى‏نمایند و مسیر سعادت را روشن مى‏کنند هرگز خاموش نمى‏شوند در نتیجه راه حق، پیوسته مستقیم و روشن است و قرآن کریم و نورافکن‏هاى فروزان آن مدام پیروان قرآن را هشدار مى‏دهند که مواظب باشید از مسیر حق منحرف نشوید.

در فراز دیگرى از همین خطبه مى‏فرماید: و نورا لیس معه ظلمه؛ قرآن نورى است که با وجود آن، تاریکى دوام نمى‏یابد؛ زیرا این کتاب آسمانى نورافکن‏هایى دارد که از آن نور مى‏گیرند و پیوسته راه هدایت و سعادت رإ؛
روشن مى‏کنند.

علاوه بر این، ائمه علیهم‏السلام که همان مفسرین وحى الهى هستند حکم آن نور افکن‏ها را دارند که معارف قرآن را براى مردم بیان و با علم خدادادى، مسلمانان را با حقیقت قرآن آشنا مى‏کنند.
مصابیح و آیینه‏هاى قرآنى‏
همان طور که مى‏دانیم طبق حدیث ثقلین، قرآن و عترت این دو ودیعه الهى در مسیر هدایت موحدین، مکمل یکدیگرند که با تمسک به یکى و رها کردن دیگرى هدف از نزول قرآن که همان هدایت انسان‏هاست تحقق نمى‏یابد. ائمه علیهم‏السلام چراغ‏هایى هستند که از این منبع الهى نور مى‏گیرند و مسیر زندگى انسان‏هاى طالب سعادت را روشن مى‏کنند و علوم قرآن و حقیقت آن نزد آنهاست. آن ذوات مقدسه هستند که مى‏توانند متشابهات را به محکمات برگردانند و راه را از بیراهه تشخیص دهند و مردم را به راه سعادت و کمال راهنمایى کنند. مردم نیز مى‏باید معارف قرآن را تنها از آنها بگیرند و به کار بندند.
حکمت الهى چنین اقتضا مى‏کند و سنت خداوند بر این قرار گرفته است که مردم از طریق اهل بیت علیهم‏السلام با معارف قرآن آشنا شوند و با به کار بستن آنها در تأمین سعادت دنیوى و اخروى خود بکوشند. لذا براى تحقق این منظور، خداى متعال با نصب امامت مستمر، راه استفاده از معارف قرآن را براى طالبین سعادت هم چنان باز نگه داشته است. هر چند معاندان و دنیا پرستان در طول تاریخ در صدد برآمده‏اند تا مردم را از نور هدایت الهى که در مکتب اهل بیت علیهم‏السلام تجسم مى‏یابد خاموش کنند؛ لکن قرآن مى‏فرماید هرگز بدین کار موفق نخواهند شد:
یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون . ? 

از این جهت حضرت على علیه‏السلام قرآن را به چراغى که هرگز از فروزش آن کاسته نمى‏شود و به خاموشى نمى‏گراید تشبیه مى‏کنند.
معارف قرآن چنان عمیق و گسترده است که هر قدر آشنایان به علوم اهل بیت در باب آن بیندیشند در هر گامى به معرفت و نکته‏اى تازه دست مى‏یابند و از آن جا که این کتاب آسمانى نسخه‏اى از علم الهى است هر قدر تشنگان حقیقت از آب زلال حقیقت آن بنوشند نه تنها سیراب نمى‏شوند که تشنه‏تر مى‏گردند. از همین روست که مى‏بینیم اولیاى خدا و عارفان به حقیقت قرآن سعى مى‏کنند با تلاوت آیات الهى در نماز و تدبر در آنها، روح خود را تلطیف نمایند و بیش از پیش خویش را در معرض الهامات خداوندى و بارش معارف بى پایان الهى قرار دهند. قرآن خورشید فروزنده‏اى است که معارف آن پایان‏ناپذیر و فروزندگى آن ابدى است؛ زیرا این کتاب آسمانى مانند دریاى عمیقى است که رسیدن به قعر و ژرفاى آن جز براى پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام که به (( علم الکتاب)) آگاه هستند و هر کس و هر جامعه‏اى بخواهد با قرآن و کلام الهى آشنا شود و زندگى فردى و اجتماعى خود را بر اساس رهنمودهاى این کتاب آسمانى سامان دهد راهى جز تمسک به قرآن بر اساس تفسیر و تبیین پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام و الگو قرار دادن سیره و روش آنها ندارد. براى تایید این مطلب تنها به بخش‏هایى از دو روایت اشاره مى‏کنیم.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند:
و نحن قنادیل النبوه و مصابیح الرساله و نحن نور الانوار و کلمه الجبار رایه الحق التى من تبعها نجى و من تاخر عنها هوى و نحن مصابیح المشکاه التى فیها نور النور؛ ? 

قندیل‏ها و ظروف نبوت و چراغ‏هاى رسالت ماییم؛ یعنى مردم مى‏باید با راهنمایى ائمه علیه‏السلام به مقصد نبوت و رسالت که همان هدایت به سوى حق است رهنمون شوند. نور همه نورها از ماست. حاکمیت خدا از طریق ولایت ما تحقق پیدا مى‏کند. ما هستیم آن پرچم حقى که هر کس از آن پیروى کند نجات پیدا مى‏کند و هر کس از آن دور بماند سقوط مى‏کند و آن چراغ و مشکلاتى که روشنایى و نور در آن قرار دارد ماییم.
شبیه این بیان از امام سجاد علیه‏السلام نیز نقل شده است؛ حضرتش مى‏فرمایند:
ان مثلنا فى کتاب الله کمثل المشکاه و المشکاه فى القندیل فنحن المشکاه فیها مصباح و المصباح محمد علیه‏السلام المصباح فى زجاجه نحن الزجاجه کانها کوکب درى توقد من شجره مبارکه زیتونه معروفه لا شرقیه و لا غربیه لا منکره و لا دعیه یکاد زیتها یضى‏ء و لو لم تمسسه نار نور القرآن على نور یهدى الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شى‏ء علیم بان یهدى من احب الى ولایتنا. ? 

حضرت در این بیان، آیه 35 سوره نور را به پیامبر علیه‏السلام و اهل بیت و ائمه معصومین علیه‏السلام تفسیر کرده‏اند. حضرتش مى‏فرمایند مثل ما اهل بیت در قرآن مثل منبعى است که از طریق آن، نور هدایت الهى، راه را بر بندگان روشن مى‏کند. ما اهل بیت حکم آن آبگینه شفافى را داریم که نور مصباح و چراغ هدایت را، که همان نور نبوت است، به بندگان منعکس مى‏کنیم. این نور از شجره مبارکه‏اى از نور الهى، که پرتو آن گسترده و غیر قابل انکار است، سرچشمه مى‏گیرد. این حقیقت نه شرقى نه غربى است نه ناشناخته و نه وانهاده است.
امام سجاد علیه‏السلام مى‏فرمایند حقیقت پیامبر و اهل بیت مکرمش حکم چراغ بسیار شفافى را دارند که بدون نیاز به شعله‏اى، نور مى‏دهد. نور قرآن مبتنى بر آن نورى است که خدا هر کس را بخواهد هدایت کند او را بدان نور ((ولایت اهل بیت علیه‏السلام)) هدایت مى‏کند.
رستگارى پیروان قرآن در قیامت‏
چنان که قبلا اشاره شد آنچه انسان در درجه اول اهمیت است و عقل ایجاب مى‏کند تمام همت خویش را در جهت تحقق هر چه بهتر آن صرف کند، سعادت و رستگارى اخروى است؛ زیرا زندگى این جهانى مقدمه و زمینه ساز زندگى جاودانه اخروى است. مثل انسان در این عالم نسبت به عالم آخرت مثل آن مسافرى است که در شهر غربت با کار و تلاش شبانه روزى و قناعت و پس انداز کردن حاصل کوشش خود و ارسال آن به وطى اصلى و زادگاه خویش درصدد است تا براى خود خانه و سرپناه و سرمایه‏اى فراهم کند تا در هنگام مراجعت به وطن خود با برخوردارى از امکانات پیش فرستاده، این چند روز باقیمانده عمر خویش را در رفاه و عزت و سربلندى زندگى کند، با این تفاوت که زندگى اخروى، جاودانه و همیشگى است.
اعتقادات و اعمال و رفتارهاى انسان بذرهایى است که در این جهان به دست انسان کاشته مى‏شود و در عالم آخرت، نتیجه و محصول آن آشکار مى‏گردد. در این عالم اگر کشاورزى بر اساس رهنمودهاى یک دانشمند آشنا و متخصص امر کشاورزى بذرى را کشت کند، در هنگام درو بیشترین محصول ممکن را با بهترین کیفیت، از زحمت خویش برداشت خواهد کرد. به همین منوال اگر انسان‏ها اعمال و رفتار خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن کریم و معارف و علوم اهل بیت علیه‏السلام تنظیم کنند و امور فردى و اجتماعى و سیاسى خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن کریم سامان دهند، علاوه بر عزت و سربلندى دنیا، در علم آخرت نیز از نتایج اعمال نیک خود برخوردار خواهند بود و از این که با اعمال شایسته خود سرنوشتى سعادتمند در جوار رحمت خدا براى خود تدارک دیده‏اند خوشحال خواهند بود.
حضرت على علیه‏السلام مضمون مذکور را با تمثیلى بسیار زیبا بیان مى‏کنند و مردم را به عمل به قرآن و پاسدارى و حراست از احکام حیات بخش آن فرا مى‏خوانند:
فاسئلوا الله به و توجهوا الیه بجبه و لا تسئلوا به خلقه انه ما توجه العباد الى الله بمثله و اعلما انه شافع و مشفع و قائل و مصدق و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه و من محل به القرآن یوم القیاه صدق علیه. ? 

آن حضرت بعد از بیان مطالب گذشته مبنى بر این که قرآن درمان و شفاى بزرگ‏ترین دردهاى جامعه است، به مردم توصیه مى‏کند که با پیروى از قرآن، شفاى دردهاى خود را از قرآن بخواهید و با عمل به آن به خداوند روى آورید و براى استمداد از انسان‏هاى دیگر، قرآن را وسیله قرار ندهید. بدانید قرآن شفاعت کننده‏اى است که شفاعتش پذیرفته مى‏شود و گوینده‏اى است که گفتارش تصدیق مى‏شود و کسى که قرآن در قیامت او را شفاعت کند آن شفاعت در حق او پذیرفته است و کسى که قرآن او را در روز قیامت تقبیح کند، به زیان او تمام مى‏شود.
آن گاه حضرت خطر جدایى مردم از قرآن را گوش زد مى‏کنند، سپس آنها را به پیروى از این کتاب آسمانى و الگو قرار دادن آن در فکر و عمل دعوت مى‏نمایند:
ینادى مناد یوئم القیامه الا ان کل حارث مبتلى فى حرثه و عاقبه عمله غیر حرثه القرآن فکونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه على ربکم واستنصحوه على انفقسکم و اتهموا علیه ارائکم و استغشوا فیه اهوائکم ? 

آن گاه که قیامت بر پا شود و خلایق براى حسابرسى و جزا و پاداش به پا خیزند منادى ندا مى‏دهد و این واقعى را به اهل قیامت خبر مى‏دهد که هان!اى انسان‏ها بدانید هر انسانى امروز در عاقبت و پایان کار، گرفتار و مبتلا به آثار و نتایج و محصول کشته خویش است، مگر کسانى که در دنیا اعتقادات و اعمال و رفتار خویش را بر اساس دستورها و راهنمایى‏هاى قرآن شکل داده‏اند. تنها این افراد هستند که از نتایج و آثار اعمال و رفتار و اعتقادات خویش راضى اند و هرگز احساس غبن نمى‏کنند.
تنبه و بیدار باش‏
زندگى و حیات هر موجودى از جمله انسان، امرى محدود است. این زندگى از نقطه زمانى خاصى شروع مى‏شود و در نقطه زمانى خاصى با مرگ پایان مى‏پذیرد. انسان در این زمان محدود، پیوسته در حال شدن است و شخصیت او در حال شکل‏گیرى است. شخصیت انسان که برخاسته از اعتقادات و باورهاى اوست منشا اعمال و رفتار وى مى‏گردد. اعمال و رفتار انسان نیز در روز قیامت تجسم پیدا مى‏کند و هر کس با آثار و نتایج خود دست به گریبان خواهد بود.
نکته‏اى که در این جا بدان توجه داده مى‏شود این است که تا انسان از دنیا نرفته است هر لحظه مى‏تواند با محاسبه و بازنگرى در افکار و عقاید و اعمال و رفتار خویش، گذشته خود را جبران کند و سرنوشت خود را در جهت سعادت و رستگارى دنیوى و اخروى تغییر دهد. چه بسیارند انسان‏هایى که در لحظه‏اى به خود آمدند و با یک تصمیم و توبه حقیقى، گذشته تاریک خود را به آینده‏اى درخشان و سعادتمند مبدل کردند و ره صد ساله را یک شبه پیمودند؛ لکن باید توجه داشت که فرصت و امکان بازنگرى و تدارک گذشته، تنها در این جهان ممکن است و بعد از مرگ و ارتحال از این عالم فانى امکان تدارک منتفى است.
اگر انسان در عالم دنیا اعمال و رفتار خود را بر اساس قرآن و دستورات و معارف الهى سامان داد و به بیان حضرت على علیه‏السلام از حرثه قرآن بود، در عالم آخرت از آثار و محصول آنها بهره‏مند و خوشحال خواهد بود. فرصت عمل و تدارکات، تنها در دنیا وجود دارد و عالم آخرت جاى تدارک نیست: الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ امروز روز کشت‏ ? و عمل 
است و محاسبه‏اى در کار نیست و فردا روز برداشت و محاسبه است و امکان عمل و تدارک وجود ندارد. على علیه‏السلام که داناى به حقیقت دنیا و آخرت و رابطه میان آنها، و خیرخواه مسلمانان و دلسوز آنان است مى‏فرماید: فکونوا من حرثه القرآن؛ اگر طالب سعادتید، کشت و کار خود را در کشتزار با برکت قرآن قرار دهید. از کسانى باشید که با عمل به دستورات حیات بخش این کتاب آسمانى، دنیا و آخرت خود را آباد مى‏سازند. قرآن را الگوى خود قرار دهید تا هرگز زیان نبینید.


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ