سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و یا از محبّت تو به دور است، به سویت توبه می کنم ؛ از آنچه در دلم می گذرد، نگاه های چشمم وگفته های زبانم . [.امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

پنج شنبه 87 آبان 30  10:23 صبح
 
  اینم برای فاطیمای  عزیزم امیدوارم موفق باشی گلم خوب درس بخون       عمو
گوته می گوید :اگرچه ما همواره ازقرآن روی برمی گردانیم و در همان مرحله ی اول از آن اظهار تنفر می نماییم اما آن خیلی زود ما را به سوی خود جذب کرده و شگفت زده می نماید ودر نهایت مارا وادار میکند که در مقابل آن سر تعظیم و احترام فرود آوریم. سبک واسلوب قرآن و هماهنگی وتوافق آن بامحتوا وهدفش محکم و استوار،بسیار عالی و باشکوه،با هیبت وسرسام آور ودارای رفعتی حقیقی و ابدی است.. . ازاین رو این کتاب در تمام زمانها،تأثیری نیرومنداز خود به جای می گذارد .

ولتر می گوید:اگر تمام قرآن را از اولتا آخر آن بخوانید،یک کلمه ی کودکانه در آن نخواهید یافت.قرآن در حقیقت مجموعه ایاست از پندهای اخلاقی،دستورهای دینی،راز ونیاز به درگاه خداوند،تحذیر و تشویقجهانیان و شرح سرگذشت فرستادگان خدا.
توماس کارلایل می گوید:قرآن اساس تشریع برای هر زمان و مکان و سرچشمه ی احکام قضایی و قانون متبع در امور زندگی بودهو راه زندگی سعادتمندانه ای را برای پیروان خود روشن می سازد.یکی از مزایای قرآن کهدقت آن باعث دهشت واعجاب من شده است،این است که در جمله هایی کوچک به بعضی از حقایقبزرگ اشاره نموده است .
دکتر جرنیه ی فرانسوی علت مسلمان شدن خودرااینگونه بیان می کند : من تمام آیه های قرآن راکه در زمینه ی علوم طبیعی وبهداشت وطب بودند،مطالعه نمودم و آنها را با دقیق ترین قوانین علوم طبیعی و پیچیدهترین اصول ثابت شده ی علوم عقلی منطبق دیدم ویقین پیدا کردم که هزار سال قبل جز خداهیچ کسی بر روی زمین از آن قوانین و اصول آگاه نبوده است؛پس به حقانیت و خدایی بودنچنین کتابی ایمان آوردم.
ریتو بنورث اعتراف می کند: علوم طبیعی و فلکی و فلسفه از قرآن اقتباس شده است و علما مدیون قرآن هستند .
جی مارگولیوت می گوید :اقرار می کنم که قرآن مهمترین موقعیت را در میان کتابهای مذهبی جهان به خود اختصاص داده است؛گرچه قرآن در این طبقه ی ادبیاتی جوانترین اثر به حساب می آید اما تأثیر شگرفی را که برعده ی زیادی از مردم گذاشته است،همچنان به دیگران ارزانی می دارد .این کتاب برای اولین بار از افراد ناهمگون قبایل صحرایی در شبه جزیره ی عرب،امتی از قهرمانان ساخت و آنان نیز به نوبه ی خود اقدام به ایجاد چنان سازمانهای وسیع سیاسی مذهبی در جهاناسلام نمودند که یکی از بزرگترین نیروهایی است که اروپا وغرب برای آن حساب ویژه ایباز نموده اند.
موریس بوکایل می گوید :بررسی کامل عینی و بی طرفانه ی قرآن در پرتو دانش مدرن ،ما را به درک توافق بین این دو(قرآن و علم) رهنمون می سازد و نیز این حقیقت را روشن می سازد که در زمان محمد ،نه او و نه هیچ انسان دیگری نمی توانسته است چنین مطالب شگفت انگیزی را که با علم امروز مطابقت می کند،به رشته ی تحریر در آورد.
ماکسیم رودنسون،نویسنده ی مارکسیست میگوید:قرآن کتاب مقدسی است که عقلانیت جایگاه بسیار بزرگی را در آن اشغال نموده است.در این کتاب خداوند برای مردم همواره دلیل و برهان ارائه می نماید ودرمناسبتهای متعدد برای انسان تکرار می کند که پیامبران همراه دلیل وبرهان مبعوث شده اند .به نظر می رسد عقل گرایی قرآنی همچون سنگ، سخت،مستحکم و اصلی بنیادی است .
جان دیون پورت می گوید :قرآن تا آن حدمعجزه ی جاوید شناخته شده است که محمد (ص) آن را دلیل قوی و مؤید رسالتش اعلام نمودو آشکارا فصیح ترین مردان آن روز عربستان را به مبارزه دعوت نمود تایک سوره مانندقرآن بیاورند. قرآن مانند اناجیل نیست که فقط به عنوان میزان وشاخصی درباره ی عقایددینی،عبادت وعمل پیروانآن شناخته شده باشد بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیزهست.کلیه ی مسایل حیاتی و مالی با اجازه ی همین منبع ومصدر قانونگذاری حل می شود. در میان محسنات زیادی که قرآن به حق واجد آن است،دو نکته ی بسیار مهم وجود دارد یکیلحن تعظیم وتکریم هنگام ذکر نام خداوند ودیگری وجود نداشتن فکر،بیان و یا داستانیخلاف تقوا یا حاکی از سوء اخلاق و بی عفتی و عدم طهارت که آن را معیوب و لکه دارنماید در صورتی که با کمال تأسف این نواقصدر موارد بسیار زیادی در کتب یهود دیدهمی شوند .
ویل دورانت می گوید :در قرآن قانونواخلاق یکی است.رفتار دینی در قرآن شامل رفتار دنیوی نیز هست وهمه ی امور آن ازجانب خداوند وحی شده است .
ارنست رنان می گوید :اگر کسی خواستهباشد به کتابی که از آسمان نازل شده است ایمان بیاورد،آن کتاب فقط قرآن است زیراکتب دیگر آسمانی امتیازات قرآن را ندارند .
ادوارد گیسبون می گوید: قرآن دستورعمومی و قانون اساسی مسلمین است؛دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی،اجتماعیمدنی،تجاری ،نظامی،قضایی،جنایی وجزایی .
هربرت جرج ولز می گوید:قرآن بهترینراهنمای یک عقیده ی قلبی یعنی توحید و اخلاق فاضله است.شاید نیروی معنوی این کتابمنحصر به سادگی اوامر ونواهی آن باشد چنانکه گاهی یک کلمه ی آن چندین حقیقت را دربر می گیرد. قرآن کتاب علمی ،دینی،اجتماعی ،تربیتی،اخلاقی و تاریخی است.مقررات واحکام آن با اصول قوانین ومقررات دنیای امروزی هماهنگ وبرای همیشه قابل پیروی و عملاست .
رود یویل کشیش فرانسوی می گوید: قرآنروحی قوی است که یک ملت فقیر و نادان را منقلب نمود وتمدن نیرومندی را که رونق کاملداشت،به وجود آورد ؛ تمدنی که بالهای خود را از سمت غرب تا اسپانیا و از سمت شرق بهحدود هند و چین گسترش داد ودر اندک زمانی امپراتوری بزرگی را تأسیس نمود.قرآن مقاموالایی دارد.اروپا نباید فراموش کند که مدیون این کتاب است؛کتابی که آفتاب علم رادر میان تاریکی قرون وسطی در اروپا جلوه گر ساخت.


اعجاز عددی قرآن 

تساوی عددی و هماهنگی رقمی و تناسب در موضوعات قرآن، موضوعی است که قدرت بشری از دریافت دقیق آن ناتوان بوده و از توضیح کامل وبیان آن در می ماند. به عنوان نمونه تعدادی از تناسبهای عددی آیات قرآن را بیان می نمائیم.
اجر
واژه(اجر: مزد): ??? بار در قرآن آمده و به همین اندازه واژه (فعل: کار) آمده است.
جزاء
کلمه(جزاء: پاداش- کیفر) ??? بار در قرآن به کار رفته و (مغفرت)??? بار. پس آمرزش دو برابر کیفر به کار رفته است!
ابلیس
در قرآن لفظ ابلیس ?? بار آمده و عیناً به همین تعداد، یعنی ?? بار، فرمان به استعاذه (پناه بردن به خدا) تکرار شده است.
آیات
واژه ( آیات: نشانه ها) ??? بار در قران آمده وبا توجه به اینکه واژه ( الناس:مردم) ??? بار و (الملائکه?: فرشتگان)?? بار و (عالمین: جهانیان) ?? بار در قرآن بکار رفته، کلمه(آیات) به اندازه مجموع واژه های (ناس- ملائکه و عالمین) به کار رفته است.
ایمان
(ایمان) و مشتقات آن ??? بار در قرآن به کار رفته و لفظ (علم) و مشتقات آن ??? بار و مترادف (علم) یعنی(معرفت) با مشتقاتش ?? مرتبه در قرآن آمده است. در نتیجه (علم ) و(معرفت) و مشتقات آن دو، مجموعاً ??? بار تکرار شده اند که مساوی با لفظ (ایمان) به کار رفته اند.
بِرّ
لفظ برّ( نیکی) و تمام مشتقاتش ?? بار در قرآن آمده که با واژه (ثواب) و مشتقاتش برابر است.
جحیم
کلمه جحیم( دوزخ) ?? بار در قرآن تکرار شده که برابر با لفظ عقاب (کیفر) می باشد.
حرث
واژه حرث( کشت)?? بار در قرآن آمده، و به همین اندازه واژه زراعت ( کشاورزی) به کار رفته است.
دنیا و آخرت
کلمه (دنیا) در قرآن ??? بار به کار رفته و واژه (آخرت) نیز عیناً ?? بار در قرآن آمده است.
رسل
واژه (رسل) ??? بار تکرار شده و واژه نبی ?? بار ، بشیر?? بار و نذیر ?? بار که مجموع ارقام مذکور ??? مرتبه است. جای شگفتی است که این عدد با تعداد مواردی که اسامی پیامبران آمده برابراست. یعنی اسامی پیامبرن الهی ( آدم- نوح – موسی و...) نیز ??? بار در قرآن به کار رفته است.
صیام
واژه (صیام: روزه) و (صبر: شکیبایی) و (درجات: بیمناکی) و (شفقت: مهربانی) هر کدام ?? بار در قرآن آمده است.
عقل
کلمه (عقل) و مشتقاتش ?? بار در قرآن آمده و با موارد به کار رفته واژه (نور) در قرآن برابر است .
محبت
واژه (محبت ) و مشتقاتش ?? بار در قرآن آمده که به همین تعداد واژه ( طاعت : فرمانبرداری ) در آیات وجود دارد.
لسان
کلمه ( لسان: زبان) ?? بار در قرآن آمده است که با تعداد ( موعظه: پند و اندرز) برابر است.
مطالب فوق برگرفته از کتاب (اعجازعددی قرآن) متعلق به عبدالرزاق نوفل می باشد.

 

وجوه اعجاز قرآن 


 دقت در انتخاب واژه‏ها در قرآن، نخستین مساله‏ای است که پژوهشگر علوم قرآنی، آن را در می یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به کارگیری واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یکدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردی که خیر و منفعت و رحمت الهی بیان می شود آمده است. 

  

 


     ?  ?    


   
   

 
 
 
 
 

? تناسب لفظ و معنی در قرآن
ویژگی الفاظ قرآن، انتخاب دقیق و تناسب آنها با معانی است و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگی آنها با واژه‏های قبل و بعد از خود است. فعل‏ها معانی دقیق خود را الهام می بخشند، مثلاً فعل مضارع تجدید و استمرار را افاده کرده، تصاویر و صحنه‏ها را باز آفرینی می کند و به ذهن نزدیک می سازد، تا جایی که گویی آن تصاویر و صحنه‏ها جلوی چشمان مخاطب قرار داده می شوند. واژه‏ها گاهی به شکل جمع و گاهی به حالت مفرد می آیند و این بدون سبب نسبت بلکه به علتی منطقی یا برای حفظ آهنگ و نغمه یا ذکر خاص پس از عام و بالعکس، یا در نظر گرفتن معرفه و نکره، به غرضی بلاغی و یا تقدیم و تأخیر است
? تناسب واژه‏ها با معانی
دقت در انتخاب واژه‏ها در قرآن، نخستین مساله‏ای است که پژوهشگر علوم قرآنی، آن را در می یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به کارگیری واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یکدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردی که خیر و منفعت و رحمت الهی بیان می شود آمده است.(??)خداوند متعال می فرماید:
<و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته حتی اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتی لعلکم تذکرون». (اعراف، ? / ??)
<اوست که بادها را پیشاپیش‏[ باران‏] رحمتش مژده رسان می فرستد، تا آنگه که ابرهای گرانبار را بردارند، آن را به سوی سر زمینی مرده، برانیم، و از آن، باران فرو آوردیم؛ و از هر گونه میوه‏ای‏[ از خاک‏] بر آوریم. بدین سان مردگان‏[ نیز از قبرها] خارج می سازیم، باشد که شما متذکر شوید.»
و می فرماید:<و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السمأ مأ فأسقینا کموه و ما أنتم له بخازنین»(حجر، ?? / ??)
<و بادها را بار دار کننده فرستادیم و از آسمان، آبی نازل کردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانه دار آن نیستید.»
و نیز می فرماید:<و من آیاته آن یرسل الریاح مبشرات و لیذیقکم من رحمته و لتجری الفلک بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون»(روم، ?? / ??)/
<و از نشانه‏های او این است که بادهای بشارت آور را می فرستد، تا بخشی از رحمتش را به شما بچشاند و تا کشتی به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او[ روزی بجویید] و امید که سپاسگزاری کنید.»
و می فرماید:<و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الأرض بعد موتها کذلک النشور»(فاظر، ?? / ?)/
<و خدا همان کسی است که بادها را روانه می کند؛پس‏[ بادها] ابری را بر می انگیزند، و[ ما] آن را به سوی سر زمین مرده راندیم، و آن زمین را بدان‏[ وسیله‏]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم؛رستاخیز[ نیز] چنین است.»
واژه<الریح» باد، نیز در جاهایی که برای ترسانیدن از فرجام عمل و عذاب کردن است مورد استفاده قرار گرفته. راغب اصفهانی می گوید:<در اکثر جاهایی که خداوند واژه <الریح» را مفرد آورده برای بیان عذاب بوده است.»(??)
خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
<مثل ما ینفقون فی هذه الحیاْ الدنیا کمثل ریح فیها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون»(آل عمران، ? / ???)
<مثل آنچه‏[ آنان‏] در زندگی این دنیا[ در راه دشمنی با پیامبر] خرج می کنند، همچون مثل بادی است که در آن سرمای سختی است، که به کشتزار قومی که بر خود ستم کرده‏اند، بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نکرده، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کرده‏اند.»
<أم أمنتم أن یعیدکم فیه تارْ أخری فیرسل علیکم قاصفاً من الریح فیغرقکم بما کفرتم ثم لا تجدوا لکم علینا به تبیعا»(الاسرأ، ?? / ??)
<یا مگر ایمن شدید از این که با دیگر شما را در آن‏[ دریا] باز گرداند و تند بادی شکننده و به‏[ سزای‏] آنکه کفر ورزیدید غرقتان کند، آن گاه برای خود در برابر ما کسی نیایید که آن را دنبال کند.»
و می فرماید:<و فی عاد اذا أرسلنا علیهم الریح العقیم»(ذاریات، ?? / ??)
<و در[ ماجرای‏] عاد[ نیز] چون بر[ سر] آنها باد مهلک را فرستادیم.»
و می فرماید:<و أما عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیْ.»(الحاقه، ?? / ?)/
<و اما عاد، به‏[ وسیله‏] تند بادی توفنده سرکش هلاک شدند.»
شاید سبب این باشد که<ریح» شر آفرین است زیرا توفنده، ویرانگر و بی قرار می وزد، و این نوع باد به جهت استمرار و بی وقفه بودنش یک باد محسوب می‏شود، و مردم نیز تغییری در وزش یکسان آن احساس نمی‏کنند و آرامشی به خود نمی‏بینند، چرا که توفنده و ویرانگر است و یکسره می وزد و همین باعث ترس و دلهره از آن است.اما<الریاح»بادها که در بردارندگان خیر و برکت هستند، گاهی می وزند و گاهی آرام می گیرند، تا مایه بارش ابرها شوند، پس<الریاح» بریده بریده و آرام می‏وزند، به طوری که هر که در معرض آن قرار گیرد در مراحل مختلف وزیدن بادها، احساس آرامش می کند/
پس در این بیان قرآن تصویری از احساس روحی، روانی آدمی نیز دریافت می‏شود.(??)
اما درباره مسخر کردن<الریح» برای حضرت سلیمان علیه‏السلام که خداوند می فرماید:<و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»(سبا، ?? / ??)/
باد را برای سلیمان‏[ رام کردیم‏] که رفتن آن با مداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه‏[ راه‏] بود/
و<فسخرنا له الریح تجری بأمره رخأ حیث أصاب»(ص، ?? / ??)/
<پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم می گرفت، به فرمان او نرم و روان می شد.»
ظاهر این گونه است که نعمت روشن‏تر و سنت الهی‏ آشکارتر است، زیرا آن چیزی که از آن انتظار شر و آسیب می رود، ولی قرین خیر و سود باشد، بی تردید منت آن بزرگ‏تر و ارزش عطایش بیشتر است، بر خلاف چیزی که از آن انتظار خیر و رحمت می رود، چنین چیزی گر چه از آن انتظار دلخوشی و شادمانی می رود، اما به حد دل خوشی و شادمانی چیزی نمی‏رسد که از آن انتظار شر و آسیب می رود، اما وسیله رحمت و نعمت الهی می گردد/
جاحظ درباره گزینش دقیق واژه‏ها در قرآن می گوید:
<و همچنین واژه<المطر»(باران) در قرآن فقط در موارد انتقام به کار رفته است، در حالی که اکثر علما و خواص و همین گونه عوام، میان این واژه(المطر) و واژه(الغیث) تفاوتی قایل نیستند.»(??)
در حقیقت<الغیث» تنها در جایگاه رحمت و نعمت استمعال شده است همانند<الریح» در موردی که ذکر شد، در واقع میان<الغیث» و <الاغاثه» که به معنی کمک و یاری رسانیدن است ارتباط کامل است، از این روبکارگیری واژه<الغیث» در موردی که باران رحمت به بار دارد و خیر به بار می آورد، نشانگر تناسب دقیق میان لفظ و معنا است/
خداوند می فرماید:
<ان الله عنده علم الساعْ و ینزل الغیث و یعلم ما فی الأرحام و ما تدری نفس ماذا تکسب غداً و ما تدری نفس بای ارض تموت»(لقمان، ?? / ??)/
در حقیقت، خداست که علم‏[ به‏] قیامت نزد اوست، و باران را فرو می فرستد، و آنچه را که در رحمهاست می داند و کسی نمی‏داند فردا چه به دست می آورد، و هر کسی نمی‏داند در کدامین سرزمین می میرد. در حقیقت خداست‏[ که‏] دانای آگاه است/
و می فرماید:<و هو الذی ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الوالی الحمید»(شوری، ?? / ??)/
و اوست کسی که باران - پس از آن که‏[ مردم‏] نومید شدند - فرو می بارد، و رحمت خویش را می گستراند و هموست سر پرست ستوده/
و می فرماید:<ثم یأتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»(یوسف، ?? / ??).<آن گاه پس از آن، سالی فرا می رسد که به مردم در آن‏[ سال‏] باران می رسد و در آن آب میوه می گیرند.»
این در حالی است که واژه<المطر» فقط در مقام عذاب کردن و ترسانیدن آورده می‏شود درست همچون واژه<الریح» مثل آیات ذیل:
<و امطرنا علیهم مطراً فانظر کیف کان عاقبْ المجرمین.»(اعراف، ? / ??)/
و برسد آنان بارش (از مواد گوگردی) باراندیم پس فرجام گندکان حببان بود/
<فجعلنا عالیها سافلها و افطفرنا علیهم حجارْ من سجیل» حجر، ??/?? و آن شر را زیرو کردیم و بر آنان سنگهایی را سنگ گل باراندیم»/
<و لقد اتوا علی القریْ التی امطرت مطر السؤ أفلم یکونوا یرونها بل کانوا لا یرجون نشورا»(فرقان، ?? / ??).
<قطعاً بر شهری که باران بلا بر آن بارانده شده گذاشته‏اند؛ مگر آن را ندیده‏اند؟[ چرا] ولی امید به زنده شدن ندارند.»
<و امطرنا علیهم مطراً فسأ مطر المنذرین»(شعرأ، ?? / ??? و نمل، ?? / ??)/
<و بر[ سر] آنان بارانی‏[ از آتش گوگرد] فرو ریختیم. و چه بد بود باران بیم داده شدگان.»
چنانچه واژه<سمک» در قرآن در موضعی غیر از موضع بیان نعمت بیاید،<الحوت» نامیده می شود و معنی<الحیتان» نیز همان<السمک» یعنی ماهی است، عرب نیز اغلب<الحوت» را به معنی<السمکْ»(??)به کار می‏برد/
قرآن کریم می فرماید:<و سالهم عن القریْ التی کانت حاضرْ البحر اذ یعدون فی البست اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاً و یوم لا یسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون»( اعراف، ? / ???)/
<و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود، از ایشان جویا شد: آن گاه که به‏[ حکم‏] روز شنبه تجاوز می کردند؛ آن گاه که روز شنبه آنان، ماهی هایی شدن روی آب می آمدند، و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی‏آمدند، این گونه ما آنان را به سبب آنکه نا فرمانی می کردند،می آزمودیم.»
و نیز می فرماید:<فالتقمه الحوت و هو ملیم»(صافات، ?? / ???)/
<و عنبر ماهی او را بلعید در حالی که او نکوهش گر خویش بود. و<الحوث» در اینجا همان ماهی عظیم الجثه است.»
و چنانکه<الحوت» در موضع بیان نعمت و منت آورده شود آن را<الحم الطری» یعنی گوشت تازه می نامند/
خداوند می فرماید:<و هو الذی سخر البحر لتأکلوا منه لحماً طریاً و تسخرجوا منه حلیْ تلبسونها وتری الفلک مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون»(نحل، ?? / ??).
<و اوست که دریا را مسخر گردانیده تا از آن گوشت تازه بخورید، و پیرایه‏ای که آن را می پوشید از آن بیرون آورید. و کشتی‏ها را در آن شکافنده‏[ آب‏] می بینی، و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید.»
مسأله قابل توجه دیگر این که هر گاه ذکر جوشیدن آب از زمین به میان آمده، با فعل<فجر» از آن یاد شده و هر گاه بیرون زدن آب از سنگ مد نظر بوده از فعل<انبجس» استفاده شده است، راغب اصفهانی در مفردات به این نکته اشاره کرده می گوید:<در مورد آب سه لفظ بجس المأ و انبجس و انفجر به کار برده شده، اما<انبجاس» بیشتر درباره جوشیدن آب از چیزی تنگ و<انفجار» یا در همان مورد<انبجاس» و یا در موضع جهیدن آب از چیزی گشاده استعمال شده است. از این رو خداوند می فرماید:<فانبجست منه اثنتا عشرْ عیناً»(اعراف، ? / ???)<از آن دوازده چشمه جوشید.»
و در موضع دیگری می فرماید:<فانفجرت منه اثنتا عشرْ عیناً»(بقره، ? / ??)<از آن دوازده چشمه جوشید.»

  
 

 

 

   ?- میر صادقی، جمال، عناصر داستان / ??/
?- ایرانی، ناصر، داستان، تعاریف ابزارها / ???/
?- براهنی، رضا، قصه نویسی / ???/
?- حکیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ??/
?- خطیب، عبدالکریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ???/
?- .حکیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ??/
?- خلف الله، محمد احمد، الفن القصص فی القرآن الکریم / ???/
?- عبدریه، سید عبدالحافظ، بحوث فی القصص القرآن / ??/
?- خطیب، عبدالکریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ???/
??- ر. د: ابومنصور ثعالبی، فقه اللغه و سر العربیه / ???، چاپ دوم، تحقیق مصطفی السقا/
??- راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده<روح»/
??- من بلاغْ القرآن / ???/
??- جاحظ، البیان و التبیین، ? / ??، تحقیق و شرح عبدالسلام هارون، مصر، مکتبه الخانجی، چاپ دوم ???? ه/
??- زمخشری، الکشاف، ? / ???/
??- معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده(بجس)/
??- همان ماده خلق/
??- همان، ماده (بدع)/
??- همان، ماده(جعل) و نیز ر. ک: الکشاف، ? / ?/
??- همان، ماده (فطر)/
??- الکشاف، ? / ???/
??- همان، ? / ???/
??- همان ? / ??/
??- الغمراوی، الاسلام فی عصر العلم / ???/ 


   مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت


 
نظرات شما ()
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ