سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
هیچ یک از نیازهای کوچک خود را حقیرمشمارید ؛ زیرا محبوب ترین مؤمنان نزد خداوند متعال ، کسی است که بیشتر از همه از او درخواست می کند . [امام باقر علیه السلام]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  


بررسی رویکردها به معروف و منکر در فرق اسلامی

علی آقاجانی

امر به معروف و نهی از منکر از آموزه های بنیادین اسلامی است که درساحت اجتماعی و سیاسی نقشی مؤثر دارد. این اصل شیوه رفتاراجتماعی و سیاسی انسان مسلمان را مشخص می سازد و بر نفی بی طرفی او در مناسبات اجتماعی و سیاسی تأکید می ورزد. این فریضه در قرآن کریم در هفت آیه به صورت مستقیم آمده است. آیات 104 و120 و 216 سوره مبارکه آل عمران، 157 اعراف، 71 توبه، 41 حج، 17لقمان، این آیات هفتگانه اند که دستور به اجرای این فریضه مهم داده اند. در سنت نبوی و ائمه اطهار (ع) و در کتب حدیثی و فقهی نیزروایات پرشماری در این باره وجود دارد. معتزله که بسیاری ازپژوهشگران آن را بنیادگذار کلام اسلامی خوانده اند، امر به معروف ونهی از منکر را اصلی کلامی انگاشته اند و آن را در زمره اصول پنجگانه خود نهاده اند. بنابراین اصول اعتقادات معتزله عبارت اند از توحید، عدل،وعد و وعید، منزله بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر که ایمان جز با اعتقاد به همه آنها کامل نمی گردد و کسی معتزلی قلمداد نمی شود.از آنجا که امر به معروف و نهی از منکر از آموزه هایی است که با وجوداتفاق نظر کلیه فرق اسلامی ــ به جز برخی کسان ــ اختلافات موجود،به سرعت دستگاه های فکری را دور از هم ساخته و در دو قطب مخالف می نهد و بدان روی که این اصل تأثیرات ژرف اجتماعی و سیاسی و درصحنه رفتار از خود به جای می گذارد، ضرورت بررسی تطبیقی آن را درمیان فرقه های اصلی اسلامی دو چندان می سازد. تا نقاط و نکات اشتراک و افتراق در ساحت اندیشه و عرضه عمل نمایان تر گردد وپژوهشگر را در فهم دقیق تر آرای آنان یاری دهد.
در این پژوهش به سنجش گزاره های معتزله به عنوان مبنا با دیگرفرقه های اصلی اسلام که گفتارهایی مشخص در این باره داشته اند،یعنی خوارج، امامیه، زیدیه و اهل سنت و اشاعره پرداخته ایم. نیز وجه غالب بررسی کلامی این آموزه است، اگرچه به جهت برخی تداخل هانزدیکی های کلام و فقه در دوره ای از زبان پژوهش، پرداختن به فقه نیزدر برخی موارد، ضروری بوده است. محدوده زمانی این پژوهش نیز دربرخی فرق، حداکثر تا قرن هفتم را در بر می گیرد. نکته مهم دیگر آن که هدف این مقاله، استقرار کامل آرا نبوده است، چنانچه این موضوع درعنوان مقاله نیز آمده است.

1. معتزله
نخستین بار، ابوالهذیل علاف، به تدوین اصول پنج گانه معتزله پرداخت و آنها را در کنار هم گردآورد و امر به معروف و نهی از منکر در مقام پنجمین اصل معتزله بر نهاد.(1)
بر این اساس عدم باور به یکی از این اصول از جمله اصل پنجم،موجب خروج از حلقه اعتزال و در واقع عدم ورود بدان می گردد.(2)
بنابر آنچه قاضی عبدالجبار می نویسد، معتزله امر به معروف و نهی ازمنکر را در مقابل امامیه در زمره اصول خود نهاده اند.(3)
معتزله همچون اکثر فرقه های اسلامی، بر اصل وجوب این اصل،اتفاق نظر دارند.(4) البته ابوبکر اصم ــ یکی از معتزلیان ــ انکارکننده وجوب امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده است.(5) گفته شده که وی کتابی در رد هواداران کاربرد شمشیر نیز نگاشته است.(6)
معتزله، هدف و علت امر به معروف و نهی از منکر را جاری ساختن معروف و زوال منکر بیان کرده اند.(7) ابوهاشم جبایی و قاضی عبدالجبار، جز در یک مورد، طریق وجوب این فریضه را شرع دانسته اند.(8) آن مورد نیز جایی است که به سبب ستم به دیگری، انسان دچار غم و اندوه شود. در این هنگام به لحاظ عقلی، زدودن اندوه بر اوواجب است.(9)
اما رمانی (10) (م 384 ق)، ابوعلی جبائی، ابوالحسین خیاط و ابن ابی الحدید به وجوب عقلی آن نیز در همه موارد نظر داده اند.(11)
قاضی عبدالجبار، دلایل قایلان به عقلی بودن وجوب را بر می شمارد وآنها را رد می نماید.(12) معتزله از دلایل نقلی از سه گانه کتاب (قرآن)سنت و اجماع شاهد آورده و بر آن تأکید کرده اند. از قرآن آیات 104 سوره مبارکه آل عمران :(13) (و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون) آیه 110 سوره مبارکه آل عمران : (کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر)
و آیه 17 سوره مبارکه لقمان (14) (یا بنی اقم الصلوه و أمر بالمعروف وانه عن المنکر)
در سنت نیز اگرچه اندک اما برخی روایات را نقل کرده اند. روایاتی چون (لیس لعین تری الله یعمی فتطرف حتی تغیر او تنتقل)(15)
(عن النبی (ص) انه سئل و هو علی المنبر، من خیرالناس ؟ قال آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنکر)(16)
(عن النبی (ص) من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی ارضه و خلیفه رسوله و خلیفه کتابه)(17)
(عن علی (رضی الله عنه) افضل الجهاد الامر بالمعروف و النهی عن المنکر)(18)
قاضی عبدالجبار به اجماع نیز توجه کرده و اتفاق اصحاب بر اجماع بروجوب امر به معروف و نهی از منکر را یاد آور می شود.(19)
بیشتر معتزله، وجوب را کفایی دانسته اند چنانچه قاضی عبدالجبار،زمخشری و ابن ابی الحدید به وضوح بر این قول اند.(20) اما شیخ طوسی، ابو علی جبائی را طرفدار عینی بودن وجوب دانسته است.(21)
همچنین اصحاب اعتزال، بر آنند که معروف بر دو گونه واجب ومستحب است اما نهی از همه منکرات بی هیچ تفکیکی واجب است.(22) نیز در امر به معروف، امر، بدون اجبار مکلف کفایت می کند امادر نهی از منکر، الزام عملی نیز لازم است.(23)
بااین حال، قاضی عبدالجبار، منکرات را از چهار زاویه، تقسیم نموده است.
تقسیم از جهت تغییر یا عدم تغییر حالت منکر در شرایط اکراه واضطرار؛(24) عقلی یا شرعی بودن منکرات ؛(25) اختصاص منکر به فردمکلف و یا فراتر رفتن از وی (26) و عهده داران و مجریان که مردم و یاحاکمان باشند.(27)
ابن ابی الحدید نیز به گونه ای دیگر میان منکرات تفکیک قائل شده است. وی به شکلی میان تفکیک دوم و سوم قاضی عبدالجبار جمع نموده است.(28)
معتزله برای امر به معروف و نهی از منکر، شرایط پنج گانه ای را ترسیم نموده اند. شناخت معروف و منکر توسط آمر و ناهی،(29) آماده وقوع و یادر حال وقوع بودن منکر،(30) علم یا ظن قوی آمر و ناهی به تأثیر گفتارخود،(31) امر به معروف و نهی از منکر زیانی بزرگ تر و بیشتر از منکر درپی نداشته باشد.(32) و این که امر و نهی موجب ضرر و زیان در جان ومال آمر و ناهی نگردد.(33)
به جز قاضی عبدالجبار، زمخشری و ابن ابی الحدید نیز با تفاوت هایی این پنج شرط را بر شمرده اند.(34) قاضی، درباره سه شرط نخست،فقدان آنها را هم موجب عدم وجوب و هم عدم پسندیدگی و نیکویی می داند. اما در دو شرط آخر، اگر کسی توان صبر بر مصیبت ها را برای بزرگداشت دین داشته باشد اگرچه واجب نیست اما شایسته است و درغیر این صورت پسندیده و نیکو نیز نمی باشد.(35)
معتزله برای امر و نهی مراتب و درجاتی در نظر گرفته اند. سیر این مراتب نیز از خفیف به شدید است. چنانچه قاضی عبدالجبار،(36)زمخشری،(37) و ابن ابی الحدید(38) به روشنی بدان نظر داده اند. این روند از قلب آغاز می شود و سپس زبان، دست و در نهایت شمشیر را در برمی گیرد. هر مرحله ای می باید پس از گذار از مرحله پیشین و با رعایت شروط و شرایط انجام پذیرد. شاهد بر آن نیز آیه 9 سوره مبارکه حجرات است.(39) بر این پایه کاربرد شمشیر برای زدودن منکرات در آخرین مرحله جایز و در صورت ضرورت واجب است. همچنین بر این اساس عزل امام و یا خروج بر وی با شمشیر با رعایت سلسله مراتب و شرایطجایز است. هرگاه امام فاسق باشد و فسق بورزد، در صورتی که فسقش آشکار باشد(40) و نیز در حالی که به استبداد دچار شود و از آن سر باز نزندخلع او واجب است و خروج بر وی در صورت وجود امام عادل، و یقین و یاظن قوی بر پیروزی جایز است.
از دیدگاه معتزله، هر مسلمانی تا مرحله قتل و کاربرد شمشیر، می تواندبر اساس شروط امر به معروف و نهی از منکر خود اقدام نماید. و درآخرین مرحله در صورت حضور امام و حاکم صالح، وظیفه وی ساقط و برعهده امام قرار می گیرد.(41)
البته قاضی عبدالجبار، در هر صورت اولویت را با امام می شمارد و درمرحله سیف آن را مختص امام می داند.(42)
به نظر معتزله همه مکلفان عاقل بالغ و نابالغان عاقل و تمیز دهنده مشمول امر به معروف و نهی از منکر و احکام آن هستند.(43)
نیز آنها نهی از منکر و عدم ارتکاب منکر را دو واجب مستقل شمرده ونهی از منکر را متوقف بر عدم ارتکاب آن منکر نمی دانند. معتقدندچنانچه یکی از این دو ترک شود موجب ساقط شدن دیگری نمی گردد.(44)

2. خوارج
فرقه های اسلامی، همگی بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر اتفاق نظر دارند. ابن حزم با تأکید بر این اتفاق، اختلاف را در کیفیت امر به معروف و نهی از منکر و محدوده آن دانسته و می نویسد: (برخی ازقدمای اهل سنت و برخی دیگر چون احمد بن حنبل و غیر او بر آنند که امر به معروف و نهی از منکر تنها به قلب یا به زبان است ؛ چنانچه قدرت بر آن وجود داشته باشد و به هیچ وجه کاربرد دست و یا شمشیر روا نیست.همین قول ابوبکر اصم و تمامی روافض ]امامیه [ است اگرچه تمامی آنهاکشته شوند مگر این که روافض، این مسئله را تا زمانی معتقدند که امام ناطق آنها خروج نکرده باشد به نظر آنها در هنگام خروج امام، قیام باسلاح و بر کشیدن شمشیرها، همراه با امام واجب است. اما گروه هایی ازاهل سنت، تمام معتزله، تمام خوارج و زیدیه بر آنند که مرحله شمشیر درامر به معروف و نهی از منکر در صورتی که دفع منکر جز به آن ممکن نباشد واجب است.)(45) بر این پایه، یکی از مشترکات میان معتزله وخوارج، وجوب امر به معروف و نهی از منکر و نیز قیام با شمشیر و خروج است. عبدالله بن وهب راسبی، در جمع طرفدارانش با اشاره به اصل امربه معروف و نهی از منکر از آنان خواست تا همراه او خروج نمایند.(46)سلیمان بن عبدالله بارونی یکی از علمای آنها در توصیف گروهی ازخوارج می گوید: (آنها دنیا را به آخرت فروختند. به این معنا که خالی ازدنیا شدند و بر انکار منکر و امر به معروف بدون مبالات و خوف از مرگ،اگرچه کشته شوند، پیمان بستند.)(47) از نظر خوارج، هرگاه امام عامل منکر باشد، باز گرداندن او از اعمال منکرش لازم است و چنانچه مؤثرنیفتاد قیام و خروج علیه او واجب است.(48)
حیان بن ظبیان از سران خوارج خطاب به یارانش می گوید: (دعوت کنید برادرانتان را به امر به معروف و نهی از منکر چرا که برای ما درنشستن عذری نیست در جایی که رهبران ما ظالم و سنت هدایت متروک و کسانی که برادرانمان را می کشند در امنیت اند.)(49)
معاذ بن جوین طایی و صالح بن مسرح (50) از رهبران آنها نیز درهنگام خروج، به امر به معروف و نهی از منکر استناد کرده و به عدم عذردر پیشگاه خداوند برای انکار ظلم و تغییر جور و مجاهده با ظالمان اشاره می کنند. بر این پایه خوارج بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر،خروج را بر امام ظالم و کشتن او را توجیه می نمودند چنانچه ابن قیم جوزی بدان اشاره می کند.(51) خوارج در اجرای این اصل، بسیار جدی وکوشا بودند و بر اساس اندیشه های خود بدان عمل می نمودند. امانکته ای که در حقیقت نقطه تفاوت آنها با معتزله به شمار می آید، عدم تفصیل در امر به معروف و نهی از منکر است. در حالی که اگرچه معتزله به وجوب امر به معروف و نهی از منکر در همه مراتب تا مرحله خروج وکاربرد شمشیر و خشونت معتقدند اما شروطی را در نظر گرفته اند و میان مراتب آن و انواع منکرات تفصیل قائل شده اند. همین موضوع موجب آن است که خوارج چهره ای رادیکال، تندروانه و به غایت انقلابی داشته باشد. در حالی که حرکت معتزله همراه با احتیاط است. این دیدگاه افراطی و رادیکال خوارج در چند موضع ظاهر شده است. در بحث تقیه،گروهی از آنها که ازارقه ــ پیروان نافع بن ازرق ــ باشند تقیه را هم درگفتار و هم در عمل جایز ندانستند و به آیه 36 سوره توبه ــ قاتلواالمشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه ــ استناد نمودند. زیرا مخالفشان رامشرک و کافر می انگاشتند.
آنها بر آن بودند که تقیه جایز نیست و خودداری از قتال، کفر است.(52)البته فرقه نجدات آن را در قول و عمل جایز می دانستند(53) ولی در مورداهل ذمه جایز نمی دانستند.(54) ابو بلال مرداس و اباضیه به جواز تقیه رأی داده اند.(55) البته صفریه نظر به جواز تقیه در گفتار بر خلاف تقیه درعمل داده اند.(56) دیگر آنکه از آنجایی که آنها مرتکب کبیره را کافرمی دانستند، از دیدگاه گروه هایی از آنان، دارالکفر جایی بود که مخالفین آنها از مسلمانان حضور داشته باشند. از این رو با تمسک به امر به معروف و نهی از منکر کشتار آنها را جایز می دانستند.(57) البته فرقه اباضیه، از همان ابتدا روش معتدلانه تری را برگزید و بعدها نیز با تعدیل بیشتر اندیشه های خارجی گری، امر به معروف و نهی از منکر و توابع ونتایج آن را نیز مورد بازنگری و تعدیل قرار داد.(58)
برخی کتاب هایی که درباره خوارج اولیه است دیدگاه آنها را در این موضوع نمایانده است (59) همچنین کتاب هایی درباره اباضیه فعلی که در سرزمین عمان اکثریت را وارد و اصل امر به معروف و نهی از منکر ازدیدگاه ایشان نگاشته شده است.

3. زیدیه
در میان فرق اسلامی، زیدیه در بیشتر مسائل ــ به جز مسائل امامت که البته در آن نیز با معتزله بغداد هم خوانی هایی دارند ــ از جمله موضوع امربه معروف و نهی از منکر با معتزله هماهنگی و نزدیکی بیشتری دارد. به طوری که گروهی از زیدیه در یمن را معتزله یمن نام نهاده اند.(60) امر به معروف و نهی از منکر در نظر زیدیه، همانند معتزله، پنجمین اصل ازاصولشان است.(61)
البته به نظر می رسد که این اصل نزد زیدیه از اهمیت اساسی تری به جهت راهبردی و کاربردی در مسائل سیاسی و اجتماعی برخوردار باشد.آنان این اصل را زیربنای امنیت فردی و اجتماعی می شمرند. زیدبن علی بن الحسین (ع) نخستین پیشوای زیدیه، قیام خویش را بر این پایه بنیاد نهاد. او قیام و مبارزه با شمشیر را یکی از شروط اساسی امامت می دانست. وی با استناد به آیه 71 سوره توبه که می فرماید: (و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)به میان فضیلت های آمران معروف و ناهیان منکر می پردازد؛ امر به معروف و نهی از منکر را دعوت به اسلام، خارج ساختن دیگران ازظلمت، رد ظالمان، اقامه حدود، صله ارحام، اخذ صدقات، تقسیم غنایم و... معرفی می نماید.(62)
امام یحیی بن حسین، از پیشوایان زیدیه ــ با تأکید بر امر به معروف ونهی از منکر می نویسد: (یاری مظلوم و اخذ حق او از دستان ظالم واجب و لازم است. چون ترک امر به معروف مرگ حق و ترک نهی از منکرحیات باطل است. از این رو خداوند آن را بر بندگانش واجب ساخته است تا در حد امکان انجامش دهند. وی در این باره به آیات دوم مائده، نهم حجرات و هفتاد و یکم توبه اشاره می کند،(63) هم او در جای دیگر بااشاره فراوان به آیات، بر امر به معروف و نهی از منکر به ویژه نسبت به حاکمان تأکید می کند و بر این باور است که ظلم ظالمان موجب گمراهی مردم و دوری آنان از توحید و عدل خداوند می شود، چرا که آنان به وادی جبر و تشبیه می غلطند و آن ظلم را قضای الاهی می پندارند.(64) امام قاسم بن محمد بن علی نیز امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و مبارزه با ظالمان را اساس واجبات بر می شمارد، از سکوت علما در برابرستمگران انتقاد کرده و نتایج زیان بار آن را بر می شمارد.(65) ابو سعیدمحسن بن محمد بن کرامه جشمی (حاکم جشمی) از کسانی است که دراین باره سخن گفته اند.. درباره مذهب وی اختلاف وجود دارد اما در این که وی گرایشات اساسی به زیدیه و معتزله داشته است تردیدی نیست.وی در مورد وجوب، مراتب و تقسیمات منکر همانند معتزله نظر داده است. او خروج بر ظالمان را در صورتی که موجب عزت یافتن و اعتلای اسلام باشد جایز می شمرد هرچند به شکست بینجامد و در این باره به امام حسین بن علی (ع)، زیدین بن علی، یحیی بن زید، نفس زکیه،ابراهیم بن عبدالله، یحیی بن عبدالله و ناصر اطروس مثال می زند. وی اقامت در دیار فاسقان را که فسق بر آن غلبه دارد، در صورت عدم تقیه واظهار فسق جایز می داند و در غیر این صورت حکم به هجرت می دهد.او شرط وجود امام برای امر به معروف و نهی از منکر را نمی پذیرد ومعتقد است در شرایطی که خروج، موجب فتنه بزرگی می شود،کناره گیری از آن واجب است. همانند حسن بن علی (ع) که از جهاد بامعاویه دست کشید چرا که از وقوع منکرات بزرگ تر و انقطاع نسل رسول خدا بیم داشت.(66) از دیدگاه او، تکلیف، قدرت و علم از شروط امر به معروف و نهی از منکر است و تأثیر نمودن امر به معروف و نهی از منکر ازشروط آن نمی باشد. وی به آیه 159 بقره در وجوب ابلاغ شرایع استنادمی کند.(67) همچنین آوارگی و از بین رفتن مال را موجب دست کشیدن از امر و نهی نمی شناسد و استنادش آیه 17 سوره لقمان و روایتی ازپیامبر است.(68) او به بررسی شرایط و اختیارات محتسب نیزمی پردازد.(69)
احمد بن محمد قاسمی، یکی دیگر از پیشوایان زیدیه در کتاب خود،(عده الاکیاس فی شرح معانی الاساس) معتقد است که امر به معروف ونهی از منکر از اصول است و این مسئله (اصل بودنش) از خود شریعت دانسته نمی شود.(70) وی عقل را طریق وجوب و شروط وجوب را تکلیف،قدرت و علم دانسته و شرط تأثیر را نمی پذیرد و به آیات 159 و 174 بقره و 187 آل عمران و روایاتی از پیامبر (ص) درباره ظهور بدعت ها ووظایف عالمان اشاره می کند. نیز ترک امر و نهی را به خاطر ضرر به جان و تلف شدن یا قطع عضو در صورتی که امکان هجرت نباشد رخصت می دهد. اما ترک امر و نهی را به جهت اتلاف مال اجازه نمی دهد.(71) اوهمین نظر را به امام هادی از رهبران زیدیه نسبت می دهد.(72) او آماده سازی لشکر برای امر و نهی را تنها بر عهده امام می داند. نسبت به قتل امام ظالم، تفاوت دیدگاه را بیان می کند و می نویسد ابوعلی و حصاص قائل به قتل آزاردهنده مسلمانان اعم از امام و غیر امام اند اما سید مؤیدبه حبس آنها رأی می دهد.(73)
احمدبن یحیی بن مرتضی، نویسنده کتاب (البحر الزخار) همانندمعتزله نظر داده و پنج شرط آنها را بر شمرده است و تجسس را اجازه نداده است.(74) صاحب کتاب الاعتصام بحبل الله المتین، نیز درباره امربه معروف و نهی از منکر و احتساب روایاتی آورده است.(75)
در مجموع، شباهت های بسیاری درباره اصول امر به معروف و نهی ازمنکر میان زیدیه و معتزله وجود دارد. مخصوص گروهی از زیدیه همچون حاکم جشمی، امام هادی و قاسم رسی. این شباهت ها در اصل دانستن امر و نهی، طریق وجوب، اصل وجوب، مراتب و جواز خروج برامام ظالم دیده می شود. اما زیدیه در اجرای امر به معروف و نهی از منکرمحافظه کاری کمتری نسبت به معتزله از خود بروز داده اند. اگرچه دررادیکال بودن و تندروی هم پایه خوارج نیستند. زیدیه ضرر به مال راموجب امتناع از امر و نهی نمی شمارند ولی معتزله ضرر به مال را موجب امتناع می دانند. معتزله اعتقادی به اجبار بر فعل معروف ندارند(76) امازیدیه الزام بر فعل معروف را در شرعیات با شرط وجود امام لازم و جایزمی دانند(77) و در عقلیات استخدام شمشیر و زور را برای هر کسی واجب می دانند.(78) معتزله، حدود را در هنگام عدم وجود امام عادل ساقطمی دانند اما زیدیه محتسب را جانشین امام در این باره به شمارمی آورند.(79) اکثر معتزله در طریق وجوب، بر نقلی بودن آن نظر دارند امازیدیه، بیشترشان عقلی بودن آن را پذیرفته اند.(80) زیدیه و معتزله هردو در افعال جوارح، استخدام شمشیر و قتال را برای نهی از منکرمی پذیرند. اما در افعال قلوب (اندیشه ها و اعتقادات) معتزله کاربردشمشیر را منع می کند ولی زیدیه به تفصیل قائل است. به نظر زیدیه، دراعتقاداتی که منجر به عمل می شود مثل مباح دانستن خون مسلمانان توسط خوارج و... کاربرد شمشیر جایز است. اما در اعتقاداتی که به مرحله عمل نمی انجامد جایز نمی باشد.(81)

209



 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ