سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
از امام رضا علیه السلام پرسیده شد : آیا مردم می توانند پرسیدن از چیزی را که بدان نیاز دارند واگذارند؟ فرمود : نه . [یونس بن عبد الرحمان از برخی یارانش]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

سه شنبه 87 آذر 5  7:25 عصر

خواستگاری و نامزدی
منابع مقاله:
مجموعه آثار جلد19، مطهری، مرتضی؛
صفحه: 1


من سخن خود را درباره چهل ماده پیشنهادی از همان نقطه آغاز می‏کنم که دراین پیشنهادها آغاز شده است.در این پیشنهادها به ترتیب‏«قانون مدنی‏»اول ازخواستگاری و نامزدی بحث‏به میان آمده است.

نظر به اینکه قوانین مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنی آمده‏است قوانین مستقیم اسلامی نیست‏یعنی نص و دستور صریحی از خود اسلام دراغلب اینها نرسیده است و قانون مدنی آنچه در این زمینه گفته طبق استنباطی است که‏از قواعد کلی اسلامی کرده است،ما خود را مکلف به دفاع از قانون مدنی نمی‏دانیم ووارد بحث در جزئیات نظریات پیشنهاد کننده نمی‏شویم،با اینکه پیشنهاد کننده‏مرتکب اشتباهات عظیمی شده است و حتی از درک مفهوم صحیح آن چند ماده ساده‏عاجز بوده است.اما از دو مطلب در اینجا نمی‏توانیم صرف نظر کنیم.
آیا خواستگاری مرد از زن اهانت‏به زن است؟

1.پیشنهاد کننده می‏گوید:

«قانونگذار ما حتی در این چند ماده کذایی(مربوط به خواستگاری و نامزدی)هم این نکته ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نکرده است که مرد اصل است و زن‏فرع.در تعقیب فکر مزبور ماده 1034 را که اولین ماده قانون در کتاب نکاح وطلاق است‏به نحو زیر تنظیم نموده است:

ماده 1034- از هر زنی که خالی از موانع نکاح باشد می‏توان خواستگاری نمود. به طوری که ملاحظه می‏شود به موجب ماده مزبور با اینکه هیچ گونه حکم و الزامی‏بیان نشده است،ازدواج به معنی‏«زن گرفتن‏»برای مرد مطرح شده و او به عنوان‏مشتری و خریدار تلقی گردیده و در مقابل،زن نوعی کالا وانمود شده است.این‏قبیل تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد می‏کند ومخصوصا تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر می‏گذارد وبه مرد ژست آقایی و مالکیت و به زن وضع مملوکی و بندگی می‏بخشد.»

به دنبال این ملاحظه دقیق روانی!موادی که خود پیشنهاد کننده تحت عنوان‏«خواستگاری‏»ذکر می‏کند،برای اینکه خواستگاری جنبه یکطرفه و حالت‏«زن‏گرفتن‏»به خود نگیرد،خواستگاری را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان، تا درازدواج تنها«زن گرفتن‏»صدق نکند،«مرد گرفتن‏»هم صدق کند یا لااقل نه زن گرفتن‏صدق کند و نه مرد گرفتن.اگر بگوییم زن گرفتن،یا اگر همیشه مردان را موظف کنیم که‏به خواستگاری زنان بروند،حیثیت زن را پایین آورده و آن را به صورت کالای‏خریدنی درآورده‏ایم!
غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز

اتفاقا یکی از اشتباهات بزرگ همین است.همین اشتباه سبب پیشنهاد الغاء مهر ونفقه شده است و ما در جای خود مشروحا درباره مهر و نفقه بحث‏خواهیم کرد.

اینکه از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگاری نزد زن می‏رفته‏اند و از آنهاتقاضای همسری می‏کرده‏اند،از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده‏است.طبیعت،مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب‏بودن و معشوق بودن.طبیعت،زن را گل و مرد را بلبل،زن را شمع و مرد را پروانه قرارداده است.این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه مردنیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است.ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد،با این وسیله جبران کرده است.

خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود.برای مرد قابل تحمل است‏که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کندو جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت‏خود را به همسری با او اعلام کند،اما برای‏زن که می‏خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تابر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به‏همسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.

به عقیده ویلیام جیمز فیلسوف معروف امریکایی،حیا و خودداری ظریفانه زن‏غریزه نیست‏بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این‏است که به دنبال مردان نروند،خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه‏دارند;زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.

اختصاص به جنس بشر ندارد،حیوانات دیگر نیز همین طورند;همواره این‏ماموریت‏به جنس نر داده شده است که خود را دلباخته و نیازمند به جنس ماده نشان‏بدهد.ماموریتی که به جنس ماده داده شده این است که با پرداختن به زیبایی و لطف وبا خودداری و استغناء ظریفانه،دل جنس خشن را هر چه بیشتر شکار کند و او را ازمجرای حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت‏خود بگمارد.
مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او

عجبا!می‏گویند چرا قانون مدنی لحنی به خود گرفته است که مرد را خریدار زن‏نشان می‏دهد؟اولا این مربوط به قانون مدنی نیست،مربوط به قانون آفرینش است. ثانیا مگر هر خریداری از نوع مالکیت و مملوکیت اشیاء است؟طلبه و دانشجوخریدار علم است،متعلم خریدار معلم است،هنرجو خریدار هنرمند است.آیا باید نام‏اینها را مالکیت‏بگذاریم و منافی حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او.آیا واقعا شما از این شعر شاعرشیرین سخن ما حافظ،اهانت‏به جنس زن می‏فهمید که می‏گوید:

شیراز معدن لب لعل است و کان حسن من جوهری مفلس از آن رو مشوشم شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه‏«خریدار»هر ششم

حافظ افسوس می‏خورد که چیزی ندارد نثار خوبان کند و التفات آنها را به خودجلب کند.آیا این اهانت‏به مقام زن است‏یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهای‏زنده و حساس است که با همه مردی و مردانگی در پیشگاه زیبایی و جمال زن خضوع‏و خشوع می‏کند و خود را نیازمند به عشق او و او را بی نیاز از خود معرفی می‏کند؟

منتهای هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بوده‏است‏به آستان خود بکشاند.

اکنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن،چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت‏زن را لکه‏دار می‏کنند؟!

این است که گفتیم این آقایان به نام اینکه ابروی زن بیچاره را می‏خواهند اصلاح‏کنند چشم وی را کور می‏کنند.
رسم خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است

گفتیم اینکه در قانون خلقت،مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری و زن مظهرمطلوبیت و پاسخگویی آفریده شده است، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن وجبران کننده ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین‏عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آنهاست.این نوعی امتیاز طبیعی است که به‏زن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که به دوش مرد گذاشته شده است.

قوانینی که بشر وضع می‏کند و به عبارت دیگر تدابیر قانونی که به کار می‏برد،بایداین امتیاز را برای زن و این تکلیف را برای مرد حفظ کند.قوانین مبنی بر یکسان بودن‏زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری،بر زیان زن و منافع و حیثیت و احترام‏اوست و تعادل را به ظاهر به نفع مرد و در واقع به زیان هر دو بهم می‏زند.

از این رو موادی که از طرف نویسنده‏«چهل پیشنهاد»مبنی بر شرکت دادن زن به‏وظیفه خواستگاری پیشنهاد شده،هیچ گونه ارزشی ندارد و بر زیان جامعه بشری‏است.
اشتباه نویسنده‏«چهل ماده در قانون مدنی‏»

مطلب دومی که به مناسبت این فصل لازم است تذکر دهم این است که آقای‏مهدوی نویسنده‏«چهل پیشنهاد»در شماره‏86 مجله زن روز،صفحه 72 می‏نویسند:

«به موجب ماده‏1037 هر یک از نامزدها که بدون علت موجه وصلت مزبور را بهم‏زند باید هدایایی را که طرف مقابل و یا والدین او و یا اشخاص ثالث‏به منظوروصلت مذکور داده‏اند مسترد دارد و در صورتی که عین آنها باقی نباشد قیمت آنهارا باید رد کند،مگر اینکه هدایا بدون تقصیر طرف تلف شده باشد.

طبق مقررات ماده مذکور،نامزدی هم از نظر قانونگذار ما مانند وعده ازدواج هیچ‏اثر قانونی و ضمانت اجرایی نداشته و نسبت‏به طرفین هیچ نوع تعهدی ایجادنمی‏کند و تنها اثر آن این است که طرف متخلف که به قول نویسنده قانون مزبور«بدون علت موجه‏»وصلت مزبور را بهم زند،عین یا قیمت هدایایی را که به منظوروصلت از طرف دریافت داشته باید مسترد دارد و حال اینکه غالبا در دوران‏نامزدی،طرفین به منظور وصلت چیزی به یکدیگر نمی‏دهند ولی برای خاطر خودنامزدی متحمل مخارج فوق العاده سنگین می‏شوند...»

چنانکه ملاحظه می‏فرمایید ایراد آقای مهدوی بر این ماده قانونی این است که‏برای نامزدی اثر قانونی و ضمانت اجرایی قائل نشده است;تنها اثری که قائل شده این‏است که طرف متخلف باید عین هدایایی که دریافت داشته یا قیمت آنها را به طرف‏بپردازد و حال آنکه عمده خسارتی که شخص به واسطه نامزدی متحمل می‏شودخسارتهای دیگر است،مثل خسارتی که به واسطه جشن نامزدی یا مهمانی کردن‏نامزد و گردش با او متحمل می‏شود.

من می‏گویم ایراد دیگری نیز بر این ماده قانونی وارد است و آن اینکه می‏گوید اگرطرف متخلف‏«بدون علت موجه‏»وصلت را بهم زند باید عین یا قیمت هدایایی که‏دریافت داشته مسترد دارد،و حال آنکه طبق قاعده اگر با علت موجه نیز وصلت را بهم‏زند باید لا اقل عین هدایایی که دریافت داشته در صورت مطالبه طرف مقابل مسترددارد.

اما حقیقت این است که هیچ کدام از این ایرادها وارد نیست.

قانون مدنی در ماده‏1036 چنین می‏گوید:

«اگر یکی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی بهم زند در حالی که طرف‏مقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر به اعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجی‏کرده باشند،طرفی که وصلت را بهم زده است‏باید از عهده خسارت وارده برآید، ولی خسارت مزبور فقط مربوط به مخارج متعارفه خواهد بود».

این ماده قانون همان چیزی را که آقای مهدوی خیال می‏کنند قانون پیش بینی‏نکرده است‏بیان می‏کند.در این ماده است که قید«بدون علت موجه‏»ذکر شده است. طبق این ماده نه تنها طرف متخلف ضامن مخارجی که شخص نامزد متحمل شده است‏می‏باشد،ضامن مخارج ابوین یا اشخاص دیگر نیز می‏باشد.

در این ماده با تکیه روی کلمه‏«مغرور شده‏»به ریشه این ماده قانونی که به نام‏قاعده‏«غرور»معروف است اشاره می‏کند.

بعلاوه در قانون مدنی‏«تسبیب‏»یکی از موجبات ضمان قهری شناخته شده و ازماده 332 که مربوط به تسبیب است نیز می‏توان ضمان طرف متخلف را در این گونه‏موارد استفاده کرد.

علیهذا قانون مدنی نه تنها درباره خسارتهای نامزدی-که به قول نویسنده‏پیشنهادها به خاطر خود نامزدی صورت می‏گیرد-سکوت نکرده است،در دو ماده آن‏را گنجانیده است.

اما ماده‏1037 قانون مدنی این است:

«هر یک از نامزدها می‏توانند در صورت بهم خوردن وصلت منظور،هدایایی را که‏به طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده است مطالبه کنند.اگر عین هدایاموجود نباشد،مستحق قیمت هدایایی خواهد بود که عادتا نگاه داشته می‏شود مگراینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد».

این ماده مربوط به اشیائی است که طرفین به یکدیگر اهدا می‏کنند،و چنانکه‏ملاحظه می‏فرمایید در این ماده هیچ گونه قید نشده است که یک طرف بدون علت موجه وصلت را بهم زده باشد;قید«بدون علت موجه‏»استنباط بیجایی است که آقای‏مهدوی کرده‏اند.

عجبا!کسانی که از درک مفهوم چند ماده ساده قانون مدنی ناتوانند-با اینکه یک‏عمر کارشان بررسی آنها بوده است و سالها بودجه مملکت را به نام تخصص فنی دردرک این قوانین مصرف کرده‏اند-چگونه داعیه تغییر قوانین آسمانی را که هزاران‏ملاحظات و ریزه‏کاری‏ها در آنها به کار رفته است در سر می‏پرورانند؟این نکته نیزناگفته نماند که آقای مهدوی تا پنج‏سال قبل که مشغول تالیف کتاب پیمان مقدس یامیثاق ازدواج بوده‏اند،جمله بالا را به صورت‏«بدون علت و موجبی‏»قرائت‏می‏کرده‏اند.در کتاب خودشان فصل مشبعی داد و فریاد راه انداخته‏اند که مگر در دنیاکاری بدون علت و موجب ممکن است؟اما اخیرا متوجه شده‏اند که سالها این جمله راغلط قرائت می‏کرده و می‏فهمیده‏اند و جمله مزبور«بدون علت موجهی‏»بوده است.

از ایرادات دیگری که در فصل خواستگاری به نویسنده پیشنهادها وارد است‏فعلا صرف نظر می‏کنم.
************************************************************************************
جشن ازدواج
منابع مقاله:
زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، شلبی، احمد؛
صفحه: 1


تفکر اسلامی، اعلان ازدواج را ضروری می‏داند و معتقد است که اعلان همان تفاوت بین حلالی است که آشکارا انجام می‏پذیرد و عمل حرامی که در خفاء صورت می‏گیرد.از علایم اعلان ازدواج که تفکر اسلامی آنرا پیشنهاد کرده است ولیمه*می‏باشد و آن غذایی است که به مناسبت عروسی درست می‏شود و مردم به آن دعوت می‏شوند.ولیمه سنتی است که بر آن تأکید گردیده، زیرا برای مرد در شب زفاف مستحب است که ولیمه دهد، بقدری که قلبا به آن راضی و خشنود باشد و فرد دیگری مثل او هم قادر باشد بر دادن آن.پس اگر می‏تواند حیوانی ذبح کند، مستحب است که کمتر از گوسفندی را ذبح نکند، بجهت فرمایش آن حضرت (ص) به عبد الرحمن بن عوف : ولیمه بده و اگر چه به اندازه یک گوسفند باشد، پس اگر باین حد قادر نباشد بآنچه توانایی دارد اکتفا کند، زیرا پیغمبر اکرم (ص) در ازدواج با صفیه، با خرما و قووت ولیمه دادند .

ولیمه در اولین روز ازدواج است و رسول خدا (ص) در این روز آن را شایسته قرار داده‏اند، اما در روز دوم، اطعام آن مستحب است، اما اطعام در روز سوم پیغمبر (ص) آنرا رسوایی توصیف فرموده‏اند که نباید آن را انجام داد.پیغمبر (ص) فرمود: اطعام در روز اول پسندیده و در روز دوم مستحب و در روز سوم بدنامی است و هر کس که تظاهر کند و کارش را به گوش مردم برساند، خداوند او را رسوا کند.

به نظر اکثر فقهاء اجابت دعوت ولیمه عروس واجب است.ابو حنیفه معتقد است که مستحب مؤکد است.بیشتر فقهاء معتقدند که جایز نیست برای کسی که دعوت به ولیمه شده است بدون عذر موجه، تخلف نماید.اگر شخصی روزه‏دار است لازم است که به محل ولیمه برود و به دعوت کننده اطلاع دهد که روزه‏دار است و برای او دعا کند و برگردد.پس اگر این موضوع برصاحب ولیمه سخت باشد و غذا نخوردن او صاحب مجلس را ناراحت کند، مستحب است که اگر روزه‏اش مستحبی است افطار نماید، زیرا ثواب ادخال سرور در دل برادر مسلمانش بیشتر از ثواب روزه استحبابی است، اما اگر روزه واجب است، در هر صورت برای او افطار جایز نیست.در بعضی از مذاهب آمده است که شخص روزه‏دار در هر حال افطار نمی‏کند و عذر او باید مورد قبول واقع شود. (1)

فقهاء جایز دانسته‏اند که شخص دعوت شده به ولیمه حاضر نشود، در صورتی که دعوت کننده ظالم و یا فاسق و یا این که مالش محل اشکال باشد و یا اینکه ولیمه همراه با معصیت بوده و یا شخص دعوت شده عذر شرعی داشته و یا این که دعوت کننده او را بطور مشخص دعوت نکرده بلکه در ضمن عده‏ای دیگر و بدون تعیین دقیق او را دعوت کرده است. (2)

مستحب است که حضار به دعوت کننده و صاحب مجلس تبریک بگویند و بهتر است در دعا همان نصی را بخوانند که به نقل از ابو هریره وارد شده است و آن این است «خداوند برای تو مبارک گرداند و بر تو مبارک نماید و بین شما بخوبی جمع نماید» .

نکته مهمی باقی می‏ماند که مربوط است به پدیده‏ها و علایم شادیها، و آن همان چیزی است که ما آنرا گهگاه ملاحظه می‏کنیم از جنبه‏هایی که منظور از آنها اعلان و زنده نگهداشتن این مناسبتها نیست، بلکه فقط بمنظور تظاهر و خودنمایی صورت می‏گیرد، زیرا این گونه جشنها از آنچه که سنت و شریعت در این گونه مناسبتها خواسته است تجاوز می‏کند، و در نتیجه این جشنها به حد زیادی به اسراف و مبالغه کشانده می‏شوند که موجب رضای خدا نیست.آنها به قصد انواع خودبینیها و یا افتخاراتی است که برای زن و شوهر و یا جامعه فایده‏ای ندارد و احکام شرعی در این گونه ولیمه‏ها به فراموشی سپرده می‏شود، زیرا به این گونه مجالس جز طبقه مخصوصی از جامعه دعوت نمی‏شوند و فقراء و نیازمندان از آنها محروم می‏گردند .در این جاها انواع غذاها و آشامیدنی‏ها که به مراتب از حد اعتدال بیرون است، عرضه می‏شود .چه بسیار خانه‏هایی که بواسطه این گونه ولیمه‏ها خراب شده است، بلکه تاریخ به ما خبر می‏دهد از دولتهایی که کلا بواسطه جشنهای ازدواج به اضمحلال و تباهی کشیده شده‏اند.از این قبیل دولتها، دولت طولونیه‏در مصر است، زیرا خمارویه سرنگون شد، در حالی که دخترش قطر الندی را به معتضد خلیفه عباسی شوهر می‏داد، پس برای او مهیا ساخت آنچه را که مثلش دیده نشده و مانند آن را قبلا کسی نشنیده بود، و به پا کرد جشنها و سفره‏هایی پر از افراط و اسراف، و دخترش در سر این سفره‏ها ظاهر می‏گشت در حالی که حریر و الماس بر تن او سنگینی می‏کرد.بطور کلی مورخین معتقدند که این مخارج سنگین در بودجه مصر اثر گذاشت و خمارویه را به سختی و تنگنا دچار کرد و این مخارج از موجبات از بین رفتن و منقرض شدن دولت طولونیه بود. (3)

متذکر شدیم که اسلام به زنده ساختن این گونه مجالس و برپایی ولیمه‏ها تشویق می‏کند اما روح اسلامی حکم می‏کند به رعایت اعتدال، همان طوری که حکم می‏کند به این که این چنین فرصت وسیله‏ای باشد برای ادخال سرور و شادمانی در دل بسیاری از نیازمندان، و بسیاری از اطرافیان صاحبان این مجالس، زیرا شادمانی افزون می‏گردد با کثرت شرکت کنندگانی که بدان وسیله خوشحال می‏شوند.

پی‏نوشت‏ها:

1 ـ الجزری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 2، ص .39

2 ـ تقی الدین ابو بکر، کفایة الاخیار، ج 2، ص .63

3 ـ ر ک.تنوخی، نشوار المحاضرة موسوعة التاریخ الاسلامی و الحضارة الاسلامیة از مؤلف، ج 5، ص 41 ـ .43
******************************************************************************************
طنز :: آداب و رسوم :: می دونید تفاوت فرهنگ ما ایرانیها با اروپاییها چیه؟!
در اروپا اگر بچه یک خانواده در یک مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشکند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شکستن بقیه ی گلدانها منصرف کند ...
در ایران اگر کسی کادو ندهد خسیس است ؛
اگر کسی کادو ارزان بدهد خسیس است ؛
اگر کسی کادو کوچک بدهد خسیس است ؛
اگر کسی کادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛
اگر کسی کادو گران بدهد ولخرج است ...
اما در اروپا مهم نیست کسی کادو بدهد یا ندهد ...
دراتوبوسهای ایران اگر کسی کتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ...
اگر کسی آهنگ گوش کند بچه منفی است ...
اگر کسی با تسبیح بازی کند ؛ بسیجی است ...
اگر کسی سیگار بکشد ؛ خلافکار است ...
اما دراتوبوسهای اروپا کسی به کسی دقت نمی کند ...
در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می کند
اما
در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود
در ایران اگر پسری به دختری فکر کند ؛ عیب است ...
اگر پسری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...
اگر دختری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...
اگر دختری به دختری فکرکند ؛ عیب است ...
اما در اروپا اصلاً فکر نمی کنند ...
****************************************************************************************
سفره عید یا هفت سین
آداب و رسوم ایرانیان در آستانه ی سال نو ( قسمت هفتم )

نزدیک تحویل سال نو ، در خانه هر کسی سفره عید چیده می شد . روی این سفره ، یک جلد قرآن ، لاله های بلور آویزدار یا شمعدان پایه بلور با شمع های روشن ، آینه بزرگ ، تنگی بلور پر از آب و دارای یک ماهی کوچک قرمز ، یک قرص نان ، نقل و نبات ، شیرینی خانگی و شربت ، آجیل و هفت سین که عبارت بودند از :
سبزی ، سکه ، سمنو، سنجد ، سرکه ، سماق ، سیب ( در صورت فراهم نشدن هر یک ) سیر ، سپستان و سپند می چیدند.
ابوریحان بیرونی ، در آثار الباقیه آورده که هفت سین ، عبارت از هفت قسم سبزه بوده که سر هفت استوانه در کنار خانه ، به نوروز سبز می کردند .
در آغاز سال نو ، همه افراد خانواده باید هر کاری به دست داشتند آن را ترک می کردند و لباس نو می پوشیدند و دور سفره هفت سین می نشستند و قبلاً به وسیله سرپرست خانواده تذکر داده می شد که هنگام سال نو را به شادمانی و خوشحالی و خوشوقتی بگذرانند .
موقع سال تحویل ، که در شهرها با شلیک توپ و در روستاها با نواختن طبل اعلام می شد ، یک نفر که سواد داشت در بین خانواده دعای تحویل سال نو را ( بعد از اسلام معمول شده بود ) می خواند و آن دعا چنین بود :
یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال .
همین ه سال نو تحویل می شد ، همه به قرآن و آینه و آب و ماهی و سبزی نگاه می کردند و سال نو را به هم تبریک می گفتند و روبوسی می نمودند . بزرگترها برای افراد خانواده از درگاه خداوند در سال نو سلامت و تندرستی و خوشوقتی و خیر و برکت آرزو و مسئلت می کرد ، پدر و مادر به بچه ها و خدمتکاران خانه عیدی می دادند . در شب و روز عید ، ماهی پلو و مرغ پلو پخته می شد. اولین کسی که بعد از سال تحویل به آن خانه وارد می شد خوشوقت می شدند که آن کس مرد یا پسر باشد زیرا آن را به فال نیک می گرفتند .
شاه بازی ، یا میرنوروزی
از جمله رسم های قدیمی مربوط به جشن عید نوروز ، جشن میرنوروزی بود . این رسم پادشاه نوروزی ، تا همین اواخر در ایران معمول بود و در بعضی از نواحی ایران آثاری از آن باقی بوده است .
علامه محمد قزوینی ، درباره میرنوروزی ، با استناد به این شعر حافظ
سخن در پرده می گویم ، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست ، حکم میرنوروزی
در مجله یادگار می نویسد :
تعبیر این شعر حافظ عبارت است از پادشاهی یا امیری یا حاکمیِ موقتی که سابقاً در ایران رسم بود . در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه ، او را بر تخت می نشانده اند و پس از انقضای ایام جشن ، سلطنت او نیز به پایان می رسیده است .

گویا پادشاه حقیقی، محض ِمطابقت سنت عمومی در آن چند روز، خود را بر حسب ظاهر از سلطنت خلع می کرده و نام پادشاهی را با جمیع لوازم ظاهری آن ، از فرمانروایی مطلق و اطاعت عموم عمال دولت ، از کشوری و لشکری ، از اوامر و نواهی او به یکی از پست ترین افراد واگذار می نموده است . این شخص مسخره در آن چند روز ، به یک نوع سلطنت دروغی صوری محض ، که واضح است جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در آن نبوده ، می پرداخته است .

پادشاه نوروزی احکامی صادر می نموده ، عزل و نصب و توقیف و حبس و جریمه و مصادره می کرده و پس از چند روزی ، سلطنت کوتاه او به پایان می رسیده است . بدین مناسبت تعبیر پادشاه نوروزی یا میرنوروزی کنایه ای است از پادشاهی که مدت سلطنتش بسیار کوتاه و فرمانروایی او بسیار متزلزل و بی اساس باشد.

شاه بازی یا میرنوروزی در تهران

شاه بازی نوروزی در تهران ، صورت جدی تر و جالب تری داشته و با تشکیلات تقلیدی از دستگاه سلطنتی ، شاه و صدراعظم و سپهسالار و مستوفی الممالک و غیره تعیین کرده و به انجام این مراسم می پرداخته اند. عبدالله مستوفی در "شرح زندگانی من" ، درباره شاه بازی نوروزی شرح جالبی نوشته است که اهمیت برگزاری این مراسم را می رساند :

موقع نمایش این شاه بازی ، یک ماه به عید نوروز مانده تا جمعه بعد از سیزده فروردین بود .

برای تشکیلات این شاه بازی ، اطاق کوچکی بود که برای ما فرش کرده و پرده انداخته و پیش بخاری و لوازم گذاشته بودند ، ایوان ، پلکان ، اطاق سلام و خود بام وسیع هم میدان ما بود . چند دانه طپانچه سنگ چخماقی قدیمی پیدا کرده و آنها را در قنداق عراده دار نصب و برای هر یک ، جعبه چوبی با چهار عراده ساخته بودیم .

توپخانه و قورخانه ( اسلحه خانه ) و دو سه گلدان سفالی که دهنه ی آنها پوست جلد تنباکو گرفته و به روی خرپای ( چوبی ضخیم یا میله ای آهنین که آن را به طور عمود در زیر سقف یا جایی دیگر کار گذارند ) وسط این پشت بام با نخ بسته بودیم ، نقاره خانه ما بود .



میر نوروزی

میرنوروزی و حکومت مسخره او سابقه تاریخی دارد . در دوران های پیش و محققاً قبل از اسلام ، چند روز مانده به جشن باستانی نوروز ، دسته ای از مردم با نشاط و خوشدل ، به دور هم جمع شده ، از میان خود جوانی ورزیده و برازنده و خوش صورت را به نام میرنوروزی ، یا امیر نوروز انتخاب می کردند . لباس پر زرق و برق ، بر تن او کرده او را به الاغی یا شتری یا اسبی سوار کرده ، با طبل و ساز و کرنا به دنبال او به راه می افتادند .

این شخص ، با این تشریفات مسخره تا سیزده نوروز در آن شهر یا روستا ، امیر و فرمانده بود و با همین هیبت و چهره ای خندان ، در حالی که بر الاغ خود سوار بود ، کلاغی سیاه یا به روایتی بازی سفید ، در یک دست و باد بزن بزرگی در دست دیگر داشت که مرتباً خود را باد می زد و به حرکت در می آورد . پشت سر او جوانی فربه که لباس سرخ بر تن و چتری سفید بر سر میرنوروزی گرفته بود ، راه می رفت .

یک عده جوان که هر یک چوبی در دست داشتند می آمدند، که مفهوم آن برگشت میرنوروزی از جنگ و آوردن سر دشمنان او بوده است . این کاروان با هلهله و شادی و طبل و کرنا و فریاد و غریو تماشاچیان در شهر و روستا به گردش می آمد .

میرنوروزی که در این مدت حاکم و فرمانروا بود هر کاری می خواست انجام می داد و هر فرمانی می داد فوراً توسط اطرافیانش به مورد اجرا گذاشته می شد . اغلب کارهای مسخره و بی معنی و مردم آزار او باعث خشم مردم می شد . چنان که در ایام خلافت بنی امیه که این مراسم به طور کامل انجام می گردید در یکی از روزهای نوروز که عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی در شهر می گذشت با عبور کاروان میر نوروزی برخورد کرد . میرنوروز با حرکات مسخره خود ، بدون آن که خلیفه را بشناسد ، از همراهان خود خواست که عمامه و بالاپوش و شال خلیفه را بگیرند و همراهان میرنوروزی هم لباس های خلیفه را به یغما بردند.

خلیفه که سخت متغیر شده بود ، چون به دارالخلافه آمد ، میرنوروزی و همراهان او را مجازات کرد و تا مدتی مراسم میرنوروزی را تعطیل کرد .

میرنوروزی ، با همراهان خود از کنار سرای دولتمندان که می گذشت طنابی به داخل منزل آنها می انداخت و صاحب خانه موظف بود که هدیه ای به طناب ببندد . میرنوروزی طناب را می کشید و هدیه را می گرفت .
در پاره ای از مواقع این کار به خاطر گرفتن فال انجام می گرفت . میرنوروزی با نیت صاحب فال طناب را به خانه می انداخت و از روی چیزی که صاحب خانه می فرستاد ، فال طرف را می گفت .
در پاره ای از نقاط ، همین که موکب میرنوروزی از دور می رسید دختران دم بخت که شوهر نکرده بودند یا حاجتی داشتند ، به سرعت در اطاقی یا آب انبار منزل پنهان شده و گرهی به لباس خود می زدند ، مادر دختر ، از خانه بیرون آمده و از همراهان میرنوروزی ، کودک نابالغی را به داخل منزل می بـُرد تا گره لباس دختر را بگشاید و بخت دختر باز شود .
این مراسم تا سیزده نوروز ادامه داشت و پس از آن میرنوروزی و همراهان متفرق می شدند و از ترس مردم ، از کارهای زشتی که کرده بودند تا مدت ها پنهان بودند. بعدها مراسم میرنوروزی ، تقریباً به حاجی فیروز تبدیل شد که تا امروز هم ، کم و بیش برگزار می شود .
مراسم شاه بازی یا میرنوروزی ، با اندک تفاوتی از عید تا سیزده فروردین در تمام ایران برگزار می شد . ولی امروز در شهرها انجام نمی گیرد ، احتمال دارد در بعضی از روستاها این مراسم هنوز هم رواج داشته باشد .
منبع : فرهنگ مردم
تألیف : سیدعلی میرنیا
لینک ها
پیدایش جشن نوروز
مفهوم عید در فرهنگ اسلامی
*****************************************************************************************






 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ