خواستگاری و نامزدی منابع مقاله: مجموعه آثار جلد19، مطهری، مرتضی؛ صفحه: 1
من سخن خود را درباره چهل ماده پیشنهادی از همان نقطه آغاز میکنم که دراین پیشنهادها آغاز شده است.در این پیشنهادها به ترتیب«قانون مدنی»اول ازخواستگاری و نامزدی بحثبه میان آمده است.
نظر به اینکه قوانین مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنی آمدهاست قوانین مستقیم اسلامی نیستیعنی نص و دستور صریحی از خود اسلام دراغلب اینها نرسیده است و قانون مدنی آنچه در این زمینه گفته طبق استنباطی است کهاز قواعد کلی اسلامی کرده است،ما خود را مکلف به دفاع از قانون مدنی نمیدانیم ووارد بحث در جزئیات نظریات پیشنهاد کننده نمیشویم،با اینکه پیشنهاد کنندهمرتکب اشتباهات عظیمی شده است و حتی از درک مفهوم صحیح آن چند ماده سادهعاجز بوده است.اما از دو مطلب در اینجا نمیتوانیم صرف نظر کنیم. آیا خواستگاری مرد از زن اهانتبه زن است؟
1.پیشنهاد کننده میگوید:
«قانونگذار ما حتی در این چند ماده کذایی(مربوط به خواستگاری و نامزدی)هم این نکته ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نکرده است که مرد اصل است و زنفرع.در تعقیب فکر مزبور ماده 1034 را که اولین ماده قانون در کتاب نکاح وطلاق استبه نحو زیر تنظیم نموده است:
ماده 1034- از هر زنی که خالی از موانع نکاح باشد میتوان خواستگاری نمود. به طوری که ملاحظه میشود به موجب ماده مزبور با اینکه هیچ گونه حکم و الزامیبیان نشده است،ازدواج به معنی«زن گرفتن»برای مرد مطرح شده و او به عنوانمشتری و خریدار تلقی گردیده و در مقابل،زن نوعی کالا وانمود شده است.اینقبیل تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد میکند ومخصوصا تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر میگذارد وبه مرد ژست آقایی و مالکیت و به زن وضع مملوکی و بندگی میبخشد.»
به دنبال این ملاحظه دقیق روانی!موادی که خود پیشنهاد کننده تحت عنوان«خواستگاری»ذکر میکند،برای اینکه خواستگاری جنبه یکطرفه و حالت«زنگرفتن»به خود نگیرد،خواستگاری را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان، تا درازدواج تنها«زن گرفتن»صدق نکند،«مرد گرفتن»هم صدق کند یا لااقل نه زن گرفتنصدق کند و نه مرد گرفتن.اگر بگوییم زن گرفتن،یا اگر همیشه مردان را موظف کنیم کهبه خواستگاری زنان بروند،حیثیت زن را پایین آورده و آن را به صورت کالایخریدنی درآوردهایم! غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز
اتفاقا یکی از اشتباهات بزرگ همین است.همین اشتباه سبب پیشنهاد الغاء مهر ونفقه شده است و ما در جای خود مشروحا درباره مهر و نفقه بحثخواهیم کرد.
اینکه از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگاری نزد زن میرفتهاند و از آنهاتقاضای همسری میکردهاند،از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بودهاست.طبیعت،مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوببودن و معشوق بودن.طبیعت،زن را گل و مرد را بلبل،زن را شمع و مرد را پروانه قرارداده است.این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه مردنیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است.ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد،با این وسیله جبران کرده است.
خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود.برای مرد قابل تحمل استکه از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کندو جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایتخود را به همسری با او اعلام کند،اما برایزن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تابر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را بههمسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.
به عقیده ویلیام جیمز فیلسوف معروف امریکایی،حیا و خودداری ظریفانه زنغریزه نیستبلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به ایناست که به دنبال مردان نروند،خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگهدارند;زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.
اختصاص به جنس بشر ندارد،حیوانات دیگر نیز همین طورند;همواره اینماموریتبه جنس نر داده شده است که خود را دلباخته و نیازمند به جنس ماده نشانبدهد.ماموریتی که به جنس ماده داده شده این است که با پرداختن به زیبایی و لطف وبا خودداری و استغناء ظریفانه،دل جنس خشن را هر چه بیشتر شکار کند و او را ازمجرای حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمتخود بگمارد. مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او
عجبا!میگویند چرا قانون مدنی لحنی به خود گرفته است که مرد را خریدار زننشان میدهد؟اولا این مربوط به قانون مدنی نیست،مربوط به قانون آفرینش است. ثانیا مگر هر خریداری از نوع مالکیت و مملوکیت اشیاء است؟طلبه و دانشجوخریدار علم است،متعلم خریدار معلم است،هنرجو خریدار هنرمند است.آیا باید ناماینها را مالکیتبگذاریم و منافی حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او.آیا واقعا شما از این شعر شاعرشیرین سخن ما حافظ،اهانتبه جنس زن میفهمید که میگوید:
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن من جوهری مفلس از آن رو مشوشم شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه«خریدار»هر ششم
حافظ افسوس میخورد که چیزی ندارد نثار خوبان کند و التفات آنها را به خودجلب کند.آیا این اهانتبه مقام زن استیا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهایزنده و حساس است که با همه مردی و مردانگی در پیشگاه زیبایی و جمال زن خضوعو خشوع میکند و خود را نیازمند به عشق او و او را بی نیاز از خود معرفی میکند؟
منتهای هنر زن این بوده است که توانسته مرد را در هر مقامی و هر وضعی بودهاستبه آستان خود بکشاند.
اکنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن،چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیتزن را لکهدار میکنند؟!
این است که گفتیم این آقایان به نام اینکه ابروی زن بیچاره را میخواهند اصلاحکنند چشم وی را کور میکنند. رسم خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است
گفتیم اینکه در قانون خلقت،مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری و زن مظهرمطلوبیت و پاسخگویی آفریده شده است، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن وجبران کننده ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترینعامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آنهاست.این نوعی امتیاز طبیعی است که بهزن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که به دوش مرد گذاشته شده است.
قوانینی که بشر وضع میکند و به عبارت دیگر تدابیر قانونی که به کار میبرد،بایداین امتیاز را برای زن و این تکلیف را برای مرد حفظ کند.قوانین مبنی بر یکسان بودنزن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری،بر زیان زن و منافع و حیثیت و احتراماوست و تعادل را به ظاهر به نفع مرد و در واقع به زیان هر دو بهم میزند.
از این رو موادی که از طرف نویسنده«چهل پیشنهاد»مبنی بر شرکت دادن زن بهوظیفه خواستگاری پیشنهاد شده،هیچ گونه ارزشی ندارد و بر زیان جامعه بشریاست. اشتباه نویسنده«چهل ماده در قانون مدنی»
مطلب دومی که به مناسبت این فصل لازم است تذکر دهم این است که آقایمهدوی نویسنده«چهل پیشنهاد»در شماره86 مجله زن روز،صفحه 72 مینویسند:
«به موجب ماده1037 هر یک از نامزدها که بدون علت موجه وصلت مزبور را بهمزند باید هدایایی را که طرف مقابل و یا والدین او و یا اشخاص ثالثبه منظوروصلت مذکور دادهاند مسترد دارد و در صورتی که عین آنها باقی نباشد قیمت آنهارا باید رد کند،مگر اینکه هدایا بدون تقصیر طرف تلف شده باشد.
طبق مقررات ماده مذکور،نامزدی هم از نظر قانونگذار ما مانند وعده ازدواج هیچاثر قانونی و ضمانت اجرایی نداشته و نسبتبه طرفین هیچ نوع تعهدی ایجادنمیکند و تنها اثر آن این است که طرف متخلف که به قول نویسنده قانون مزبور«بدون علت موجه»وصلت مزبور را بهم زند،عین یا قیمت هدایایی را که به منظوروصلت از طرف دریافت داشته باید مسترد دارد و حال اینکه غالبا در دوراننامزدی،طرفین به منظور وصلت چیزی به یکدیگر نمیدهند ولی برای خاطر خودنامزدی متحمل مخارج فوق العاده سنگین میشوند...»
چنانکه ملاحظه میفرمایید ایراد آقای مهدوی بر این ماده قانونی این است کهبرای نامزدی اثر قانونی و ضمانت اجرایی قائل نشده است;تنها اثری که قائل شده ایناست که طرف متخلف باید عین هدایایی که دریافت داشته یا قیمت آنها را به طرفبپردازد و حال آنکه عمده خسارتی که شخص به واسطه نامزدی متحمل میشودخسارتهای دیگر است،مثل خسارتی که به واسطه جشن نامزدی یا مهمانی کردننامزد و گردش با او متحمل میشود.
من میگویم ایراد دیگری نیز بر این ماده قانونی وارد است و آن اینکه میگوید اگرطرف متخلف«بدون علت موجه»وصلت را بهم زند باید عین یا قیمت هدایایی کهدریافت داشته مسترد دارد،و حال آنکه طبق قاعده اگر با علت موجه نیز وصلت را بهمزند باید لا اقل عین هدایایی که دریافت داشته در صورت مطالبه طرف مقابل مسترددارد.
اما حقیقت این است که هیچ کدام از این ایرادها وارد نیست.
قانون مدنی در ماده1036 چنین میگوید:
«اگر یکی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی بهم زند در حالی که طرفمقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر به اعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجیکرده باشند،طرفی که وصلت را بهم زده استباید از عهده خسارت وارده برآید، ولی خسارت مزبور فقط مربوط به مخارج متعارفه خواهد بود».
این ماده قانون همان چیزی را که آقای مهدوی خیال میکنند قانون پیش بینینکرده استبیان میکند.در این ماده است که قید«بدون علت موجه»ذکر شده است. طبق این ماده نه تنها طرف متخلف ضامن مخارجی که شخص نامزد متحمل شده استمیباشد،ضامن مخارج ابوین یا اشخاص دیگر نیز میباشد.
در این ماده با تکیه روی کلمه«مغرور شده»به ریشه این ماده قانونی که به نامقاعده«غرور»معروف است اشاره میکند.
بعلاوه در قانون مدنی«تسبیب»یکی از موجبات ضمان قهری شناخته شده و ازماده 332 که مربوط به تسبیب است نیز میتوان ضمان طرف متخلف را در این گونهموارد استفاده کرد.
علیهذا قانون مدنی نه تنها درباره خسارتهای نامزدی-که به قول نویسندهپیشنهادها به خاطر خود نامزدی صورت میگیرد-سکوت نکرده است،در دو ماده آنرا گنجانیده است.
اما ماده1037 قانون مدنی این است:
«هر یک از نامزدها میتوانند در صورت بهم خوردن وصلت منظور،هدایایی را کهبه طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده است مطالبه کنند.اگر عین هدایاموجود نباشد،مستحق قیمت هدایایی خواهد بود که عادتا نگاه داشته میشود مگراینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد».
این ماده مربوط به اشیائی است که طرفین به یکدیگر اهدا میکنند،و چنانکهملاحظه میفرمایید در این ماده هیچ گونه قید نشده است که یک طرف بدون علت موجه وصلت را بهم زده باشد;قید«بدون علت موجه»استنباط بیجایی است که آقایمهدوی کردهاند.
عجبا!کسانی که از درک مفهوم چند ماده ساده قانون مدنی ناتوانند-با اینکه یکعمر کارشان بررسی آنها بوده است و سالها بودجه مملکت را به نام تخصص فنی دردرک این قوانین مصرف کردهاند-چگونه داعیه تغییر قوانین آسمانی را که هزارانملاحظات و ریزهکاریها در آنها به کار رفته است در سر میپرورانند؟این نکته نیزناگفته نماند که آقای مهدوی تا پنجسال قبل که مشغول تالیف کتاب پیمان مقدس یامیثاق ازدواج بودهاند،جمله بالا را به صورت«بدون علت و موجبی»قرائتمیکردهاند.در کتاب خودشان فصل مشبعی داد و فریاد راه انداختهاند که مگر در دنیاکاری بدون علت و موجب ممکن است؟اما اخیرا متوجه شدهاند که سالها این جمله راغلط قرائت میکرده و میفهمیدهاند و جمله مزبور«بدون علت موجهی»بوده است.
از ایرادات دیگری که در فصل خواستگاری به نویسنده پیشنهادها وارد استفعلا صرف نظر میکنم. ************************************************************************************ جشن ازدواج منابع مقاله: زندگی اجتماعی از دیدگاه اسلام، شلبی، احمد؛ صفحه: 1
تفکر اسلامی، اعلان ازدواج را ضروری میداند و معتقد است که اعلان همان تفاوت بین حلالی است که آشکارا انجام میپذیرد و عمل حرامی که در خفاء صورت میگیرد.از علایم اعلان ازدواج که تفکر اسلامی آنرا پیشنهاد کرده است ولیمه*میباشد و آن غذایی است که به مناسبت عروسی درست میشود و مردم به آن دعوت میشوند.ولیمه سنتی است که بر آن تأکید گردیده، زیرا برای مرد در شب زفاف مستحب است که ولیمه دهد، بقدری که قلبا به آن راضی و خشنود باشد و فرد دیگری مثل او هم قادر باشد بر دادن آن.پس اگر میتواند حیوانی ذبح کند، مستحب است که کمتر از گوسفندی را ذبح نکند، بجهت فرمایش آن حضرت (ص) به عبد الرحمن بن عوف : ولیمه بده و اگر چه به اندازه یک گوسفند باشد، پس اگر باین حد قادر نباشد بآنچه توانایی دارد اکتفا کند، زیرا پیغمبر اکرم (ص) در ازدواج با صفیه، با خرما و قووت ولیمه دادند .
ولیمه در اولین روز ازدواج است و رسول خدا (ص) در این روز آن را شایسته قرار دادهاند، اما در روز دوم، اطعام آن مستحب است، اما اطعام در روز سوم پیغمبر (ص) آنرا رسوایی توصیف فرمودهاند که نباید آن را انجام داد.پیغمبر (ص) فرمود: اطعام در روز اول پسندیده و در روز دوم مستحب و در روز سوم بدنامی است و هر کس که تظاهر کند و کارش را به گوش مردم برساند، خداوند او را رسوا کند.
به نظر اکثر فقهاء اجابت دعوت ولیمه عروس واجب است.ابو حنیفه معتقد است که مستحب مؤکد است.بیشتر فقهاء معتقدند که جایز نیست برای کسی که دعوت به ولیمه شده است بدون عذر موجه، تخلف نماید.اگر شخصی روزهدار است لازم است که به محل ولیمه برود و به دعوت کننده اطلاع دهد که روزهدار است و برای او دعا کند و برگردد.پس اگر این موضوع برصاحب ولیمه سخت باشد و غذا نخوردن او صاحب مجلس را ناراحت کند، مستحب است که اگر روزهاش مستحبی است افطار نماید، زیرا ثواب ادخال سرور در دل برادر مسلمانش بیشتر از ثواب روزه استحبابی است، اما اگر روزه واجب است، در هر صورت برای او افطار جایز نیست.در بعضی از مذاهب آمده است که شخص روزهدار در هر حال افطار نمیکند و عذر او باید مورد قبول واقع شود. (1)
فقهاء جایز دانستهاند که شخص دعوت شده به ولیمه حاضر نشود، در صورتی که دعوت کننده ظالم و یا فاسق و یا این که مالش محل اشکال باشد و یا اینکه ولیمه همراه با معصیت بوده و یا شخص دعوت شده عذر شرعی داشته و یا این که دعوت کننده او را بطور مشخص دعوت نکرده بلکه در ضمن عدهای دیگر و بدون تعیین دقیق او را دعوت کرده است. (2)
مستحب است که حضار به دعوت کننده و صاحب مجلس تبریک بگویند و بهتر است در دعا همان نصی را بخوانند که به نقل از ابو هریره وارد شده است و آن این است «خداوند برای تو مبارک گرداند و بر تو مبارک نماید و بین شما بخوبی جمع نماید» .
نکته مهمی باقی میماند که مربوط است به پدیدهها و علایم شادیها، و آن همان چیزی است که ما آنرا گهگاه ملاحظه میکنیم از جنبههایی که منظور از آنها اعلان و زنده نگهداشتن این مناسبتها نیست، بلکه فقط بمنظور تظاهر و خودنمایی صورت میگیرد، زیرا این گونه جشنها از آنچه که سنت و شریعت در این گونه مناسبتها خواسته است تجاوز میکند، و در نتیجه این جشنها به حد زیادی به اسراف و مبالغه کشانده میشوند که موجب رضای خدا نیست.آنها به قصد انواع خودبینیها و یا افتخاراتی است که برای زن و شوهر و یا جامعه فایدهای ندارد و احکام شرعی در این گونه ولیمهها به فراموشی سپرده میشود، زیرا به این گونه مجالس جز طبقه مخصوصی از جامعه دعوت نمیشوند و فقراء و نیازمندان از آنها محروم میگردند .در این جاها انواع غذاها و آشامیدنیها که به مراتب از حد اعتدال بیرون است، عرضه میشود .چه بسیار خانههایی که بواسطه این گونه ولیمهها خراب شده است، بلکه تاریخ به ما خبر میدهد از دولتهایی که کلا بواسطه جشنهای ازدواج به اضمحلال و تباهی کشیده شدهاند.از این قبیل دولتها، دولت طولونیهدر مصر است، زیرا خمارویه سرنگون شد، در حالی که دخترش قطر الندی را به معتضد خلیفه عباسی شوهر میداد، پس برای او مهیا ساخت آنچه را که مثلش دیده نشده و مانند آن را قبلا کسی نشنیده بود، و به پا کرد جشنها و سفرههایی پر از افراط و اسراف، و دخترش در سر این سفرهها ظاهر میگشت در حالی که حریر و الماس بر تن او سنگینی میکرد.بطور کلی مورخین معتقدند که این مخارج سنگین در بودجه مصر اثر گذاشت و خمارویه را به سختی و تنگنا دچار کرد و این مخارج از موجبات از بین رفتن و منقرض شدن دولت طولونیه بود. (3)
متذکر شدیم که اسلام به زنده ساختن این گونه مجالس و برپایی ولیمهها تشویق میکند اما روح اسلامی حکم میکند به رعایت اعتدال، همان طوری که حکم میکند به این که این چنین فرصت وسیلهای باشد برای ادخال سرور و شادمانی در دل بسیاری از نیازمندان، و بسیاری از اطرافیان صاحبان این مجالس، زیرا شادمانی افزون میگردد با کثرت شرکت کنندگانی که بدان وسیله خوشحال میشوند.
پینوشتها:
1 ـ الجزری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 2، ص .39
2 ـ تقی الدین ابو بکر، کفایة الاخیار، ج 2، ص .63
3 ـ ر ک.تنوخی، نشوار المحاضرة موسوعة التاریخ الاسلامی و الحضارة الاسلامیة از مؤلف، ج 5، ص 41 ـ .43 ****************************************************************************************** طنز :: آداب و رسوم :: می دونید تفاوت فرهنگ ما ایرانیها با اروپاییها چیه؟! در اروپا اگر بچه یک خانواده در یک مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشکند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شکستن بقیه ی گلدانها منصرف کند ... در ایران اگر کسی کادو ندهد خسیس است ؛ اگر کسی کادو ارزان بدهد خسیس است ؛ اگر کسی کادو کوچک بدهد خسیس است ؛ اگر کسی کادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛ اگر کسی کادو گران بدهد ولخرج است ... اما در اروپا مهم نیست کسی کادو بدهد یا ندهد ... دراتوبوسهای ایران اگر کسی کتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ... اگر کسی آهنگ گوش کند بچه منفی است ... اگر کسی با تسبیح بازی کند ؛ بسیجی است ... اگر کسی سیگار بکشد ؛ خلافکار است ... اما دراتوبوسهای اروپا کسی به کسی دقت نمی کند ... در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می کند اما در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود در ایران اگر پسری به دختری فکر کند ؛ عیب است ... اگر پسری به پسری فکر کند ؛ عیب است ... اگر دختری به پسری فکر کند ؛ عیب است ... اگر دختری به دختری فکرکند ؛ عیب است ... اما در اروپا اصلاً فکر نمی کنند ... **************************************************************************************** سفره عید یا هفت سین آداب و رسوم ایرانیان در آستانه ی سال نو ( قسمت هفتم ) نزدیک تحویل سال نو ، در خانه هر کسی سفره عید چیده می شد . روی این سفره ، یک جلد قرآن ، لاله های بلور آویزدار یا شمعدان پایه بلور با شمع های روشن ، آینه بزرگ ، تنگی بلور پر از آب و دارای یک ماهی کوچک قرمز ، یک قرص نان ، نقل و نبات ، شیرینی خانگی و شربت ، آجیل و هفت سین که عبارت بودند از : سبزی ، سکه ، سمنو، سنجد ، سرکه ، سماق ، سیب ( در صورت فراهم نشدن هر یک ) سیر ، سپستان و سپند می چیدند. ابوریحان بیرونی ، در آثار الباقیه آورده که هفت سین ، عبارت از هفت قسم سبزه بوده که سر هفت استوانه در کنار خانه ، به نوروز سبز می کردند . در آغاز سال نو ، همه افراد خانواده باید هر کاری به دست داشتند آن را ترک می کردند و لباس نو می پوشیدند و دور سفره هفت سین می نشستند و قبلاً به وسیله سرپرست خانواده تذکر داده می شد که هنگام سال نو را به شادمانی و خوشحالی و خوشوقتی بگذرانند . موقع سال تحویل ، که در شهرها با شلیک توپ و در روستاها با نواختن طبل اعلام می شد ، یک نفر که سواد داشت در بین خانواده دعای تحویل سال نو را ( بعد از اسلام معمول شده بود ) می خواند و آن دعا چنین بود : یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال . همین ه سال نو تحویل می شد ، همه به قرآن و آینه و آب و ماهی و سبزی نگاه می کردند و سال نو را به هم تبریک می گفتند و روبوسی می نمودند . بزرگترها برای افراد خانواده از درگاه خداوند در سال نو سلامت و تندرستی و خوشوقتی و خیر و برکت آرزو و مسئلت می کرد ، پدر و مادر به بچه ها و خدمتکاران خانه عیدی می دادند . در شب و روز عید ، ماهی پلو و مرغ پلو پخته می شد. اولین کسی که بعد از سال تحویل به آن خانه وارد می شد خوشوقت می شدند که آن کس مرد یا پسر باشد زیرا آن را به فال نیک می گرفتند . شاه بازی ، یا میرنوروزی از جمله رسم های قدیمی مربوط به جشن عید نوروز ، جشن میرنوروزی بود . این رسم پادشاه نوروزی ، تا همین اواخر در ایران معمول بود و در بعضی از نواحی ایران آثاری از آن باقی بوده است . علامه محمد قزوینی ، درباره میرنوروزی ، با استناد به این شعر حافظ سخن در پرده می گویم ، چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست ، حکم میرنوروزی در مجله یادگار می نویسد : تعبیر این شعر حافظ عبارت است از پادشاهی یا امیری یا حاکمیِ موقتی که سابقاً در ایران رسم بود . در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه ، او را بر تخت می نشانده اند و پس از انقضای ایام جشن ، سلطنت او نیز به پایان می رسیده است .
گویا پادشاه حقیقی، محض ِمطابقت سنت عمومی در آن چند روز، خود را بر حسب ظاهر از سلطنت خلع می کرده و نام پادشاهی را با جمیع لوازم ظاهری آن ، از فرمانروایی مطلق و اطاعت عموم عمال دولت ، از کشوری و لشکری ، از اوامر و نواهی او به یکی از پست ترین افراد واگذار می نموده است . این شخص مسخره در آن چند روز ، به یک نوع سلطنت دروغی صوری محض ، که واضح است جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در آن نبوده ، می پرداخته است .
پادشاه نوروزی احکامی صادر می نموده ، عزل و نصب و توقیف و حبس و جریمه و مصادره می کرده و پس از چند روزی ، سلطنت کوتاه او به پایان می رسیده است . بدین مناسبت تعبیر پادشاه نوروزی یا میرنوروزی کنایه ای است از پادشاهی که مدت سلطنتش بسیار کوتاه و فرمانروایی او بسیار متزلزل و بی اساس باشد.
شاه بازی یا میرنوروزی در تهران
شاه بازی نوروزی در تهران ، صورت جدی تر و جالب تری داشته و با تشکیلات تقلیدی از دستگاه سلطنتی ، شاه و صدراعظم و سپهسالار و مستوفی الممالک و غیره تعیین کرده و به انجام این مراسم می پرداخته اند. عبدالله مستوفی در "شرح زندگانی من" ، درباره شاه بازی نوروزی شرح جالبی نوشته است که اهمیت برگزاری این مراسم را می رساند :
موقع نمایش این شاه بازی ، یک ماه به عید نوروز مانده تا جمعه بعد از سیزده فروردین بود .
برای تشکیلات این شاه بازی ، اطاق کوچکی بود که برای ما فرش کرده و پرده انداخته و پیش بخاری و لوازم گذاشته بودند ، ایوان ، پلکان ، اطاق سلام و خود بام وسیع هم میدان ما بود . چند دانه طپانچه سنگ چخماقی قدیمی پیدا کرده و آنها را در قنداق عراده دار نصب و برای هر یک ، جعبه چوبی با چهار عراده ساخته بودیم .
توپخانه و قورخانه ( اسلحه خانه ) و دو سه گلدان سفالی که دهنه ی آنها پوست جلد تنباکو گرفته و به روی خرپای ( چوبی ضخیم یا میله ای آهنین که آن را به طور عمود در زیر سقف یا جایی دیگر کار گذارند ) وسط این پشت بام با نخ بسته بودیم ، نقاره خانه ما بود .
میر نوروزی
میرنوروزی و حکومت مسخره او سابقه تاریخی دارد . در دوران های پیش و محققاً قبل از اسلام ، چند روز مانده به جشن باستانی نوروز ، دسته ای از مردم با نشاط و خوشدل ، به دور هم جمع شده ، از میان خود جوانی ورزیده و برازنده و خوش صورت را به نام میرنوروزی ، یا امیر نوروز انتخاب می کردند . لباس پر زرق و برق ، بر تن او کرده او را به الاغی یا شتری یا اسبی سوار کرده ، با طبل و ساز و کرنا به دنبال او به راه می افتادند .
این شخص ، با این تشریفات مسخره تا سیزده نوروز در آن شهر یا روستا ، امیر و فرمانده بود و با همین هیبت و چهره ای خندان ، در حالی که بر الاغ خود سوار بود ، کلاغی سیاه یا به روایتی بازی سفید ، در یک دست و باد بزن بزرگی در دست دیگر داشت که مرتباً خود را باد می زد و به حرکت در می آورد . پشت سر او جوانی فربه که لباس سرخ بر تن و چتری سفید بر سر میرنوروزی گرفته بود ، راه می رفت .
یک عده جوان که هر یک چوبی در دست داشتند می آمدند، که مفهوم آن برگشت میرنوروزی از جنگ و آوردن سر دشمنان او بوده است . این کاروان با هلهله و شادی و طبل و کرنا و فریاد و غریو تماشاچیان در شهر و روستا به گردش می آمد .
میرنوروزی که در این مدت حاکم و فرمانروا بود هر کاری می خواست انجام می داد و هر فرمانی می داد فوراً توسط اطرافیانش به مورد اجرا گذاشته می شد . اغلب کارهای مسخره و بی معنی و مردم آزار او باعث خشم مردم می شد . چنان که در ایام خلافت بنی امیه که این مراسم به طور کامل انجام می گردید در یکی از روزهای نوروز که عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی در شهر می گذشت با عبور کاروان میر نوروزی برخورد کرد . میرنوروز با حرکات مسخره خود ، بدون آن که خلیفه را بشناسد ، از همراهان خود خواست که عمامه و بالاپوش و شال خلیفه را بگیرند و همراهان میرنوروزی هم لباس های خلیفه را به یغما بردند.
خلیفه که سخت متغیر شده بود ، چون به دارالخلافه آمد ، میرنوروزی و همراهان او را مجازات کرد و تا مدتی مراسم میرنوروزی را تعطیل کرد .
میرنوروزی ، با همراهان خود از کنار سرای دولتمندان که می گذشت طنابی به داخل منزل آنها می انداخت و صاحب خانه موظف بود که هدیه ای به طناب ببندد . میرنوروزی طناب را می کشید و هدیه را می گرفت . در پاره ای از مواقع این کار به خاطر گرفتن فال انجام می گرفت . میرنوروزی با نیت صاحب فال طناب را به خانه می انداخت و از روی چیزی که صاحب خانه می فرستاد ، فال طرف را می گفت . در پاره ای از نقاط ، همین که موکب میرنوروزی از دور می رسید دختران دم بخت که شوهر نکرده بودند یا حاجتی داشتند ، به سرعت در اطاقی یا آب انبار منزل پنهان شده و گرهی به لباس خود می زدند ، مادر دختر ، از خانه بیرون آمده و از همراهان میرنوروزی ، کودک نابالغی را به داخل منزل می بـُرد تا گره لباس دختر را بگشاید و بخت دختر باز شود . این مراسم تا سیزده نوروز ادامه داشت و پس از آن میرنوروزی و همراهان متفرق می شدند و از ترس مردم ، از کارهای زشتی که کرده بودند تا مدت ها پنهان بودند. بعدها مراسم میرنوروزی ، تقریباً به حاجی فیروز تبدیل شد که تا امروز هم ، کم و بیش برگزار می شود . مراسم شاه بازی یا میرنوروزی ، با اندک تفاوتی از عید تا سیزده فروردین در تمام ایران برگزار می شد . ولی امروز در شهرها انجام نمی گیرد ، احتمال دارد در بعضی از روستاها این مراسم هنوز هم رواج داشته باشد . منبع : فرهنگ مردم تألیف : سیدعلی میرنیا لینک ها پیدایش جشن نوروز مفهوم عید در فرهنگ اسلامی *****************************************************************************************