سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
برادری را نزد جفاکاران مجوی . آن را نزد پایبندان [آزرم] و وفاداران بجوی . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

یکشنبه 87 آذر 3  12:27 عصر



روابط زن و مرد نامحرم  

نویسنده : محمد باقر شریعتی اصفهانی (مجله با معارف اسلامی شماره 53)

حیات اجتماعى, عرصه تلاش, رشد و انحطاط انسان ها است. افراد بشر به دلایل زیادى نمى توانند انفرادى زندگى کرده و عزلت و گوشه گیرى اختیار کنند.-1 مضافاً این که براى تأمین حوایج فردى و اجتماعى و به فعلیت رساندن استعدادها و رشد عقلى و علمى ناگزیرند اجتماعى زندگى کنند. بنابراین, وجود روابط میان انسان ها از لوازم لاینفک حیات جمعى است. اما آن چه در این روابط مورد سؤال است, چگونگى و حدود ارتباط بین زن و مرد و پسر و دختر است.
در گذشته هاى نه چندان دور به دلیل آموزه هاى دینى, سنت هاى ملى و اجتماعى, حریم و حرمتى بین دو جنس مخالف برقرار بود, حتى پادشاهان براى زنان خود حرم سراهایى داشتند; از این رو روابط بین زن و مرد مشکل اجتماعى محسوب نمى شد; چنان چه فقدان حریم و محدودیت و آزادى روابط زن و مرد در میان کشورهاى غربى و هواداران آن ها نیز از مشکلات این جوامع محسوب نمى شود;2- اما امروزه در میان کشورهاى اسلامى و برخى از اقوام دینى, به ویژه کشور اسلامى ایران, بر اثر کثرت جمعیت و تکثر نیازمندى هاى اجتماعى, اقتصادى, سیاسى و فرهنگى که موجب شده حضور زنان همگام با مردان در صحنه هاى مختلف جامعه فزونى یابد, موضوع روابط بین زن و مرد به یکى از مشکلات مهم اجتماعى تبدیل شده است. با عنایت به این که اسلام جامع ترین و کامل ترین ادیان الهى است و براى همه چیز دستور و قانون دارد, به طور قطع حدود این روابط را نیز روشن و شفاف بیان کرده تا مسلمانان واقعى در این گونه مسائل, موازین شرعى را رعایت کنند و از حریم ها و حرمت ها تجاوز نکنند. 

روابط در چارچوب قانون

به طور کلى اسلام مى گوید: روابط زن و مرد در محدوده قانون و براساس ضرورت ها, اشکال ندارد. حضرت فاطمه زهرا(س) که خود اسلام مجسم بود, با سلمان, ابوذر و سایر اصحاب پیامبر سخن مى گفت. هم او پس از رحلت رسول اکرم(ص) براى دفاع از خلافت امام على(ع) به همراه حسن و حسین, به خانه مهاجران و انصار مى رفت و با آنان به احتجاج مى پرداخت. خطبه غراى حضرت فاطمه زهرا در مسجدالنبى و گفت وگوى مکرر وى با ابوبکر و عمر, همه شاهد بر جواز گفت وگو است. 

درباره روابط زن و مرد و حد و حدود و موارد آن سؤالات زیادى در اذهان مردم به ویژه قشر جوان و تحصیل کرده وجود دارد که ما سعى مى کنیم در قالب پرسش و پاسخ, به این سؤالات جواب دهیم. 

1. آیا پسر و دختر مى توانند با یک دیگر گفت وگوى تلفنى و یا حضورى داشته باشند؟

پاسخ: اگر به هم اطمینان کامل دارند که این مکالمه ها به محبت و عشق منتهى نمى شود و به لذت هاى جنسى نمى انجامد و از محدوده ضرورت هاى عقلى و شرعى تجاوز نمى کند, اشکالى ندارد; به عبارت دیگر اگر هدف از این گفت وگوها مثلاً حل مسائل درسى و یا ازدواج در آینده باشد, از نظر دینى اشکالى ندارد; لیکن اگر احتمال قوى بدهند که تداوم این مکالمه ها باعث افتادن هردو یا یکى از آن دو در دام محبت است, به عنوان مقدمه حرام جایز نمى باشد.
مشاوره درباره مسائل خانوادگى, پرسش از مسائل دینى, مشورت در امور درسى از جمله انتخاب رشته و حتى امر به معروف و نهى از منکر, همه این موارد در صورتى که به حد ضرورت اکتفا شود و باعث دل بستگى نگردد, مشکل شرعى نخواهد داشت. گرچه غالب گفت وگوها به علاقه شدید دو جنس مخالف و یا یک طرف منتهى شده است; از این رو لازم است حتماً جانب احتیاط در این گونه مسائل رعایت شود. 

2. آیا نشستن دو جنس مخالف در تاکسى یا اتوبوس و یا هواپیما در کنار هم جائز است؟

پاسخ: اگر بدن آن ها به یک دیگر مماس نشود بلکه چیزى بینشان فاصله ایجاد کند و از طرفى خوف فتنه و افتادن به حرام هم نباشد, مانعى ندارد. چنان چه سوار کردن یا سوار شدن نامحرم و گفت وگوهاى ضرورى بین آنان نیز حرمتى ندارد. 

3. زن و مرد نامحرمى کارمند اداره و یا مؤسسه اى هستند و بنا به اقتضاى کار باید در آن جا رفت وآمد کنند و حتى با هم صحبت کنند, این مسئله چه صورت دارد؟

پاسخ: از نظر مراجع اگر اطمینان به یک دیگر داشته باشند که به حرام نمى افتند, اشکالى ندارد, زیرا مؤسسه یا اداره از نوع خلوت اجنبیه نیست, به دلیل این که در این گونه مکان ها معمولاً افراد مختلف رفت و آمد مى کنند.
روابط نامحرمان باید در کادر موازین دینى باشد, به دلیل این که همه مى دانیم جاذبه جنسى, بسیار قوى و نیرومند است و دو جنس مخالف را هم چون آهن و آهن ربا به هم مى کشاند و جذب مى کند. مرد و زن همواره به حکم میل طبیعى مایلند با یک دیگر معاشرت و گفت وگو کنند, اما عقل سلیم و آیین اسلام, روابط نامحرمان را به طور مطلق مجاز ندانسته تا نسل جوان از آسیب هاى آن مصون بمانند, چرا که معاشرت هاى نامعقول در بسیارى از موارد به روابط نامشروع منجر شده و اساس خانواده ها را متزلزل مى کند و ممکن است به اختلافات دامنه دار و حتى جدایى والدین کشیده شود. امام على(ع) مى فرماید: (واکفُف علیهِنّ من ابصارِهِنّ بِحجابِک ایّاهُنَّ, فَأنَّ شِدَّةَ الحجاب اَبقى عَلَیهِنَّ;3 زن ها را در پرده حجاب و عفاف قرار بده تا نامحرمان به آنان نگاه نکنند, زیرا شدت حجاب, عامل سلامت و حفاظت آن ها است). چه بسا ممکن است بیرون رفتن بانوان از خانه باعث شود تا افراد ناصالح به درون خانه راه پیدا کنند و موجبات ارتباط با آنان فراهم شود. البته این سخن به این معنا نیست که زنان در خانه زندانى شوند و حق بیرون رفتن و حضور در اجتماع را نداشته باشند, هدف و نکته اصلى, رعایت حجاب, حفظ حرمت و حریم زنان است تا مردان ناپاک را از رسیدن به مقاصد ضد اخلاقى و فاسدشان ناکام کند.
نمونه هاى عینى فراوانى وجود دارد که به دلیل رعایت نشدن موازین و حدود اسلامى در روابط زن و مرد, بنیان خانواده ها از هم گسسته و منجر به طلاق و جدایى شده است. به چند نمونه توجه کنید:
ـ شخصى با آوردن رفیق مجرد خود به خانه اش, موجب شد تا آن فرد در غیاب وى, با همسر جوانش ارتباط نامشروع برقرار کند که زندگى این زن و مرد با وجود داشتن دو فرزند به طلاق انجامید.
ـ بر اثر عدم رعایت حجاب, برادرى عاشق زن برادر خود شد و پس از کشف روابط نامشروع, کار به طلاق کشیده شد و برادر خائن با زن برادرش ازدواج کرد.
همه این موارد و نمونه هاى فراوان دیگر به دلیل رعایت نکردن حد و حدود روابط و خارج شدن از موازین اخلاقى و شرعى و اسلامى است. در این میان زنان باید بیش از مردان مراقب خود باشند, زیرا آنان به دلیل هوس بازى, ساده لوحى, عواطف شدید و یا کمبود محبت به سرعت فریب مى خورند و حتى مردان بوالهوس را نیز فریب مى دهند. قرآن کریم از زبان عزیز مصر مى فرماید: (اِنّ کیدکُنَّ عظیم;4 مکر شما زنان, مکرى بزرگ است). تجربه نشان داده است که زیاده روى در معاشرت با زنان, قلب را مى میراند و انسان را به گناه مى اندازد. 

پى نوشت ها:

1ـ لارهبانیة فى الاسلام.
2ـ هرچند عواقب شوم آزادیِ روابط در جوامع مذکور نمایان است و مکرراً در روزنامه ها, مجلات و رادیو و تلویزیون آنان آسیب هاى حاصله گوشزد مى شود, اما به دلیل شرایط اجتماعى و فرهنگى پذیرفته شده از سوى آنان, نمى توانند این آزادى را محدود کنند.
3ـ نهج البلاغه, نامه31.
4 ـ یوسف(12) آیه
.....................................................................................................................................

 

حریم روابط زن و مرد

ذبیح الله اسماعیلی



اول؛ تکامل اختیاری
در نظام آفرینش، پدیده ای فراتر از انسان وجود ندارد. انسان دارای ویژگیهایی است که جامعیت هستی او را نشان می دهد. عمده امتیاز آدمی، عقل تشخص گر او است که ملاک اختیار و انتخاب یا اراده و عمل وی به شمار می آید. به همین دلیل، انسان در مسیر زندگی، قادر به تغییر و تحول خود است؛ او می تواند در راه یا بیراهه قدم گذارد، و حال آن که روند زندگی سایر موجودات همان گونه که دست آفرینش رقم زده است ـ بی آن که با تغییر و دیگر گونی همراه شود ـ ، پیش می رود و پدیده های دیگر همواره بر خصوصیات وجودی خود باقی می مانند، و فقط انسان می تواند در خصلت هایش نوآوری و تغییر به وجود آورد و از رذایل اخلاقی به فضایل بشر ی و به عکس بازگردد. (1) قرآن کریم به نکوهش بسیاری از دوزخیان پرداخته است که با وجود برخورداری از اسباب سعادت ـ عقل و فطرت، چشم و گوش ـ کارشان به جایی می رسد که همسان چهارپایان شده و یا از آ«ها هم فروتر می گردند: «و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم ءاذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون.» (2)
أمیر مومنان (علیه السلام) ضمن تبیین ویژگی های خلایق، انسان را به دلیل برخورداری از دو عنصر عقل و شهوت، موجودی می داند که در صورت حکومت و فرمانروایی عقل و اندیشه بر نفس، او را از فرشته فراتر خواهد کرد و همچنین که اگر شهوات بر عقل و اراده چیره گردد؛ از حیوان هم فروتر خواهد شد. (3) مولانا در مثنوی خود به این حدیث چنین اشاره کرده است: 
در حدیث آمد که خلاق مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
وین بشر هم زامتحان قسمت شدند
آدمی شکلند و سه امت شدند
یک گروه، مستغرق مطلق شدند
همچو عیسی با ملک ملحق شدند
قسم دیگر، با ... ملحق شدند
خشم محض و شهوت مطلق شدند (4)

سخن دوم؛ زندگی هدفمند
از یک سو انسان، دارای حیاتی دامنه دار و هدفمند است، به این معنی که زندگی دنیای او معیار ارزیابی حیات آینده و آخرتش به شمار می رود،؛ بنابر این نمی تواند نسبت به عاقبت ابدی خود بی تفاوت بماند و باید همواره بکوشد تا برای سامان و سعادت هر دو جهان تلاش کند.
از سوی دیگر بر همه ی جهان هستی قوانینی دقیق و برنامه هایی منظم و حکیمانه حکومت می کند به گونه ای که هیچ چیز نه بیهوده می آید و نه بی نتیجه می رود! در چنین موقعیتی وضعیت انسان که منظور و مقصود آفرینش است (5) معلوم می گردد، همچنان که هدف از خلقت انسان را، قرآن؛ عبودیت الهی می داند: 
«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (6)
اینکه با یادآوری این دو مطلب می توان به تحلیل روابط زن و مرد و تعبیر ظریف قرآنی؛ لباس بودن زن و مرد برای یکدیگر « .... هن لباس لکم و انتم لباس لهن...» (7) پرداخت:

فطرت یکسان، طبیعت متفاوت:
یکی از شاه کارهای حوزه ی تکامل انسان، جاذبه و کشش مادی و معنوی زن و مرد به یکدیگر است که در صورت شکل گیری صحیح آن، در سلامت و سعادت انسان ها نقش تعیین کننده ای دارد. خاستگاه این جاذبه بیان گر نقش متقابل و یکسان زن و مرد است؛ یعنی مرد به همان اندازه در فراهم سازی کمال زن نقش دارد که زن همین سهم را برای او بر جای می گذارد. جاذبه ی یاد شده این نکته را نیز آشکار می سازد که تفاوت بین زن و مرد یقینی است و گرنه در صورت یکسانی آن دو، جاذبه و کشش معنا پیدا نمی کند. هر چند بنابر وجه مشترک آنها از نظر انسانیت، سیر کمالات انسانی و راه معنویت به روی هر دو گشوده است و ملاک حیات طیبه و سعادت ابدی ایمان و عقل صالح است: «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیات طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» (8)
هر کدام باید در مدار خویش حرکت کند تا نقش تکمیلی خود را نسبت به دیگری نشان دهد. این نقش که همان آرامش جسم و جان است، بر پایه دوستی و دلسوزی و به تعبیر قرآن کریم مودت و رحمت متقابل میان زن و مرد شکل می گیرد. (9) 
پس نیاز متقابل زن و مرد نمایان گر این است که نه زن می تواند جای مرد را بگیرد و نه مرد جای زن را و نه یکی بدون دیگری به کمال مطلوب می رسد. رفتارهای زنانه و مردانه بازتاب عنصر وجودی هر یک از آنها است که حقوق، وظایف و مسئولیت های دوگانه ای را پدید آورده است . این تفاوت ـ نه تبعیض ـ عامل بنیادی و سبب ریشه ای پیوند و احساس نیاز زن و مرد به یکدیگر است. (10)

دو هدف اساسی ازدواج
در این نیاز دو هدف دنبال می شود که در طبیعت و فطرت بشر ریشه دارد: یکی آرامش روح و روان فردی یا انسجام تکامل، و دیگری ادامه نسل و حفظ نوع.
استاد مطهری تفاوت های زن و مرد را "تناسب" تلقی می کند، نه نقص یا کمال؛ زیرا هدف قانون خلقت از این تفاوت ها آن است که میان زن و مرد برای زندگی مشترک تناسب بیشتری پیدا شود؛ چرا که مجرد زیستن، انحراف از قانون خلقت به شمار می آید. (11) ایشان می نویسند:
«اساسا این مسأله (تفاوت زن و مرد) یکی از عجیب ترین شاه کارهای خلقت است، درس توحید و خداشناسی است ... دستگاه عظیم خلقت برای این که به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند، جهاز عظیم تولید نسل را به وجود آورده است... و در آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد به همکاری و تعاون دو جنس، مخصوصا در نوع انسان، برای این که این دو را به کمک یکدیگر در این کار وا دارد؛ طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است. کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه ی هر ذی حیاتی است ـ تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد، آن ها را طالب همزیستی با یکدیگر قرار داده است و برای این که طرح کاملا عملی شود و جسم و جان آن ها را بهتر و به هم پیوند دهد؛ تفاوت های عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است، و همین است که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب می کند، عاشق و خواهان یکدیگر قرار می دهد.» (12)

قانون آفرینش، مدار تأثیر تکاملی
حال که معلوم شد راز زن و مرد بودن و تفاوت وجودی آن دو در متن نظام حکیمانه ی آفرینش ریشه دارد، به این نتیجه ی مهم و اساسی می رسیم که روابط زن و مرد هنگامی می تواند تأثیر تکاملی داشته باشد که مطابق با قوانین فطرت و حکمت نظام خلقت باشد.
تمثیل قرآن کریم به "لباس" از روابط زن و مرد، گویای همین هماهنگی فطری بر پایه ی حکمت آفرینش است. این تعبیر ظریف ـ لباس ـ بیان گر آن است که وجود هر نوع رابطه میان زن و مرد را نمی توان لباس کمال تلقی کرد، همان گونه که لباس تن نماینده ی نظم، اندازه، رنگ، زبری، نرمی، سردی، گرمی، مدل، سلیقه و مانند آن به شمار می رود، مشابه آن را در زن و مرد می توان سراغ گرفت. اخلاق، گذشت، صبر و بردباری، احساس وظیفه ی متقابل، تعاون و همکاری میان زن و مرد از اصول استحکام زندگی زناشویی و نمادهای "لباس خانوادگی" به شمار می آید. روشن است که هر نوع رابطه ی دیگر میان زن و مرد که با این اصول استوار نباشد، نتیجه ای جز زیان زندگی دو طرف در بر ندارد.
علامه طباطبایی (قدس سره) کلمه ی «لباس» را در آیه به معنای پوشش برای بدن گرفته و این تعبیر را استعاره ای ظریف می داند که کنایه از دو چیز است:
اول آن که: پیوند زن و مرد (زوجین) باعث می شود که هر یک دیگری را از گرایش به فساد و اشاعه فجور در میان افراد نوع بشر باز دارد، پس هر یک از زن و مرد برای دیگری لباسی است که او را از بدی ها می پوشاند.
دوم این که: همان گونه که لباس، انسان را می پوشاند، زن و مرد نیز نسبت به یکدیگر چنین اند،؛ به این معنا که هر یک از زن و شوهر، لباس یکدیگر و به هم مرتبط هستند. (13) 
به هر حال، تشبیه و تلقی به «لباس» (14) بیان گر حقیقتی آشکار از عمق تأثیر گذاری پیوند زناشویی در فراهم سازی سعادت زن و مرد و نیز بنیادی مطمئن برای تربیت نسل جدید به شمار می آید.
با یاد کرد نکاتی از این تعبیر می توان به اعجاز کلام الهی پی برد.

نکته های آیه
1. اگر لباس، تن، عیوب و عورت ظاهری انسان را پوشش می دهد و از خطرات و آسیب ها او را مصون می دارد؛ ازدواج نیز عیوب باطنی و روحی را مانع می گردد، و از هرزگی، فساد اخلاقی و بحران های درونی دیگر پیش گیری می کند.
2. لباس تن، همه ی بدن را می پوشاند و شخص را از لباس دیگر بی ـ نیاز می کند؛ لباس ازدواج نیز کامل است و زن و مرد نیاز جسمی و روحی یکدیگر را تأمین کرده و به فراتر از پیوند خانوادگی نیازی ندارند.
3. لباس تن، بر اساس قد و قواره ی افراد متفاوت است و هر نوع لباسی برازنده ی فرد نمی باشد؛ همچنان که هر زنی برای هر مردی مناسب نیست، بلکه کفو و همسانی، تفاهم اخلاقی و اشتراک فرهنگ شرط ازدواج است و هر نوع ارتباط برای مردان و زنان سودمند نیست.
4. لباس تن، با اندام انسان یگانگی و یک رنگی پیدا می کند؛ پیوند ازدواج نیز زن و شوهر را یک دل و یک سو می سازد.
5. لباس تن، آن گاه ارزشمند است که همواره پاکیزه باشد. لباس کهنه، کثیف و دست به دست گشته، خواهان ندارد و بی ارزش تلقی می شود. لباس ازدواج نیز همین ویژگی را دارد. پس جلوه گری زن در کوچه و خیابان و چشم چرانی مرد در جامعه، کهنگی و کدورت را به جای طراوت و تازگی، و عقده ها را به جای شادابی و شوق زندگی، نمودار می سازد و به تباهی هر دو می انجامد.
6. افراد برای تهیه ی لباس تن، حسن انتخاب، سلیقه، هزینه و.. را به کار می گیرند؛ در لباس ازدواج نیز باید آگاهی، انتخاب، تحقیق، تشریفات خواستگاری و... را در نظر گرفت.
7. لباس تن، اندام آدمی را از سرما و گرما حفظ می کند؛ لباس ازدواج نیز از حریم عفاف و اخلاق پاسداری می کند.
8. همان گونه که لباس تن، را باید همیشه پاکیزه داشت تا مرغوبیت آن از میان نرود، زن و شوهر می بایست به گرمی روابط اهتمام داشته باشند تا کانون خانوادگی رو به سردی نگراید.
9. لباس بدن، از وسایل شخصی و خصوصی افراد به شمار می رود و گرنه، بهداشت فردی و اجتماعی آسیب می بیند و امراض گوناگون دید می آید. لباس ازدواج نیز به پاکیزگی جسم و روح می انجامد و چنانچه ارتباط زن و مرد از مسیر ازدواج خارج شود؛ بدون شک هرج و مرج اجتماعی و پریشانی روانی و اخلاقی به بار می آید و همچون بیماری ها و امراض خانمان سوز می گردد. به اعتقاد پژوهشگران علوم پزشکی روانشناختی، اگر به درمان نباشد، خطرها و آسیب های جدی به سامان زندگی وارد خواهد نمود.
10. روابط سالم زن و مرد، لباسی است شبیه جسم و روح که هر کدام نقش خود را بر عهد ه می گیرند، چرا که روح با نشاط و آرام، جسم را شاداب و تندرست می کند و جسم سالم، روح را در تمرکز و تسلط بر زندگی یاری می دهد؛ حال اگر روحی، ناتوان و پریشان گردد، جسم را نیز پژمرده و فرسوده می سازد و جسم سست و کم تحرک، روح را در روند تکاملش ناکام می گذارد.داستان زن و مرد هم چنین تصویری دارد،؛ اگر روابط بین آنها بر پایه ی اصل ازدواج، درک و دلسوزی و اعتماد برابر پی ریزی شود، راه امید و امنیت خاطر و رشد و کمال برای هر و فراهم می شود، اما اگر جز این باشد، یعنی زن و مرد به هر گونه ارتباط و ارضایی تن داده و به هر نوع احساس و جاذبه جنسی آن هم در هر کجا پاسخ دهند، افزون بر آن که با هیچ تعهد و مسئولیتی در برابر یکدیگر رو به رو نیستند، به اضطراب و تشویش و خستگی و ملال جسم و جان مبتلا می شوند. در نهایت، در وادی بی حاصلی خواهند افتاد که به جز رنج بی نظمی در زندگی و باز ماندگی از ارکان مادی و معنوی حیات را بر دوش نخواهند کشید.

یگانگی برتر از جاذبه ی جنسی
سخن نهایی درباره ی روابط طبیعی زن و مرد و انس و اتحاد فطری میان آن دو، این است که پیدایش این پیوند امری فراتر از میل و جاذبه ی جنسی است، هر چند مقدمه ی آن همین غریزه است. (15) از این رو قرآن کریم، ازدواج و پیوند میان زن و مرد را مایه ی سکونت و آرامش از یک سو، و دوستی (مود ت) و دلسوزی (رحمت) از سوی دیگر ارزیابی می کند: «و من آیاته أن خلقکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (16) اصول سه گانه ی سکونت، مودت و رحمت در آیه ناظر به همان مبانی و مرز هایی است که میان عشق حقیقی با عشق سطحی و کاذب یا هوس آلود وجود دارد. 

انواع عشق ها 
مناسب است پیرامون نشانه های دو عشق واقعی و سطحی توضیح داده شود. توجه به این نکته شایسته است آدمی به همه ی زیبایی ها و کمالات مادی و معنوی، بدیهی و فطری است و گرنه حرکت تکاملی معنا نمی یافت، چنان که ریشه ی علاقه ها و کمالات به کمال مطلق و عشق به حقیقت توحید بر می گردد و انسان با عشق های زندگی در جست و جوی کمال مطلق است، از این رو تا به آن نقطه متصل نشوند، آرام نمی گیرند. (17) افزون بر این؛ میان گرایش به حقیقت مطلق و عشق عینی به کمال مطلق، تفاوت فراوان وجود دارد؛ چرا که اصل گرایش فطری برای همه است، ولی تصدیق علنی و عملی و مرحله ی عرفان و شهود الهی میدانی نیست که هر کس امکان و استعداد ورود به آن را داشته باشد و تنها برای کسانی که توفیق سیر و سلوک در قلمرو معارف ناب و خالص احمدی و علوی را به کف آوردند، چنین عشقی ـ که نامش عشق عالی است ـ تجلی خواهد کرد.
عشق های دیگری هم وجود دارد که عبارت است از: الف- عشق نفسانی عفیف یا عشق عمیق. (18). ب- عشق حیوانی یا سطحی و کاذب.
هر یک از این دو عشق، یا نشانه ها و علل همراه است که در بازشناسی به ما کمک می کند:
نشانه های عشق واقعی؛ توأم با شناخت و آگاهی کافی، مشتاق مدد جویی از تجربه و توشه ی دیگران، برخوردار از اراده ی استوار و تصمیم جدی، همراه با عزت و احترام ـ حکمت خواستگاری و تشریفات اجتماعی ـ، (19) بر اساس تعقل و اندیشه و دقت و تدبیر است.
نشانه های عشق سطحی و دروغین؛ مسئولیت ناپذیری، توأم با اضطراب و پنهان کاری، غیر واقعی، توأم با فریب کاری، ضعف اراده و ناتوانی در تصمیم های جدی است. خوشی ساز است، ولی سعادت آور نیست، آینده ندارد؛ چون از روی هوس است.
متغیر بوده و غیرقابل کنترل است. تضمین و تعهد به همراه ندارد، بلکه همواره تنوع طلب است و از سویی به سوی دیگر کشیده می شود پراکنده است و از انسجام روانی و تمرکز روحی برخوردار نمی باشد. (20)

عوامل و ریشه های عشق سطحی و کاذب
عوامل پیدایش آن عبارت است از: 
1. نگاه و نظر هوا پرستانه که که با چشم چرانی آغاز می شود.
2. از روی اتفاق است و نه انتخاب، از این رو خیلی زود به انفعال و سردی می گراید، هر چند منجر به ازدواج شود (بروز اختلاف های خانوادگی این زوج ها و بالا رفتن درخواست طلاق و جدایی حکایت از آن دارد).
3. اختلاط زن و مرد و دختر و پسر، از عوامل عمده رسوخ عشق های هوس آلود است. بیماری های روحی و جسمی بر اثر همین اختلاط ها پدید می آید و التهاب های روانی را افزایش می دهد.
4. بد حجابی و بد لباسی برخی از زنان و دختران بد اخلاقی برخی از مردان و پسران از دیگر عوامل عشق های دروغین و سطحی است. تأکید روانشناسانه دین مقدس اسلام بر حفظ حجاب و عفاف، تحریم نگاه های شهوانی و روابط فراتر از مرز ازدواج و زناشویی شرعی میان زنان و مردان، برای جلوگیری از بروز همین عشق های نادرست است که خطرهای خانمان سوز آن بر کسی پوشیده نیست. (21) و از همین رو در فقه اسلامی، قرار گرفتن زن و مرد نا محرم در مکانی که امکان رفت و آمد دیگران نباشد، حرام است، چرا که زمینه ساز ارتباطی است که قرآن کریم از نزدیک شدن به آن هشدار می دهد.
5. از آن جا که حیوانی و شهوانی است به ارتباط جنسی و جسمی کشانده می شود، و روابط انسانی و اخلاق معنوی در آن دیده نمی شود. بو علی سینا این عشق را به کثیف و ناپاک در برابر عفیف و پاکیزه تعبیر نموده است که ثمره ای جز بی بند و باری اخلاقی و فساد ندارد. (22)

نتیجه: 
دست آورد ما از این بررسی نشان میدهد: 
1. جهان هستی هدفمند و انسان ارزشمند است.
2. تکامل انسان در زندگی مشترک تداوم و تشکل می یابد. لباس زندگی، لباس عشق به کمال است که سهم زن و شوهر در آن تعیین کننده است. تفاوت های زن و مرد برای ایجاد پیوندهای عاشقانه و عاقلانه است تا همراه رشد و هر یک از آنها تربیت نسل سالم را نیز بر عهده شان بگذارد.
3. عشق زن و مرد به یکدیگر هم طبیعی و فطری است و هم اساسی و مهم که می بایست با ضوابط الهی و راه کارهای دینی و انسانی، به عینیت و عمل در آید، نشانه ها و عوامل چنین عشقی؛ آگاهی، تعهد، تعاون، عمیق بودن و پاکیزگی در روابط زن و مرد است.
4. عشق و علاقه ی سطحی و دروغین، کج راه بوده؛ با مسیر فطرت و موازین عقل و نقل ـ شریعت الهی ـ هم خوانی ندارد. عوامل و نشانه های چنین عشقی، هواپرستی، خودنمایی و هرزگی است و نتیجه آن: بن بست زندگی، ویرانی اخلاق و سرگردانی های مادی و معنوی است که به این خطر امیرمؤمنان علی (ع) چنین گوشزد فرموده است: «هر کس به چیزی عشق (ناروا) و ر زد، نابینایش کند و قلبش را بیمار کند، با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شوند، شهوات عقلش را پاره ساخته می سازد و دوستی دنیا دلش را می میراند و او را شیفته و بنده ی بی اختیار دنیا در می آورد: «و من عشق شیئا أعشی بصره،؛ و أمرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحه و یسمع بأذن غیر سمعه، قد خرقت الشهوات علقه و أماتت الدنیا قلبه، و ولهت علیها نفسه، فهو عبد لها». (23)
5. راه حل، برای به وجود آوردن فضایی مطلوب، از عشق و علاقه میان زن و مرد، دختر و پسر این است که اولا به دستورهای کارگشای دین، در تشویق به ازدواج و آسان سازی زندگی مشترک و خانوادگی، توجه جدی شود. در این بین، حتی فقر و نا داری را نباید مانع دانست و به تعبیر قرآن کریم نباید از آن هراسی به دل راه داد؛ چرا که فضل و لطف خداوند راه بی نیازی را می گشاید: «... ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله ...» (24) همچنان که نباید به بهانه های وا هی و غیر عاقلانه، به روابط نامشروع پناه برد؛ چرا که قرآن کریم در اینباره می فرماید: «.... و لیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله ...» (25) «آنان که ـ به هرد لیلی ـ نمی توانند ازدواج کنند، باید عفت و پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل و عنایت خویش راه چاره ای را به روی ایشان بگشاید» . درباره ی ارزش عفت و پاکدامنی حضرت علی (ع) می فرماید: «ما المجاهد االشهید فی سبیل الله بأعظم أجرا ممن قدر فعف، لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکه؛ انسان عفیف و پاکدامن، از مجاهد شهید در راه خدا برتری دارد و تا مرز فرشته شدن، پیش می رود.» (26)
روشن است که همه ی دستگاه های نظام اسلامی و مسئولان فرهنگی جامعه باید در انجام وظایف خود که از آن جمله مبارزه با مظاهر فساد و رواج دهندگان بازار بی بند و باری است، گام های عملی بردارند و با ارایه راه کارهای منطقی، معقول و اسلامی به پیش گیر بپردازند.
زنان و دختران هوشمند جامعه اسلامی نیز به درستی آگاهند که جلوه های خود نمایی، عشوه گری، بد لباسی و بی حجابی، مظاهر فرهنگ غرب و سوغات آن دیار است که خطر خانمان سوز آن از جاهلیت عصر بعثت اگر بیش تر نباشد، کمتر نیست، اگر در جاهلیت کهن دختر را زنده به گور می کردند و در جاهلیت کنونی و عصر پسامدرن شخصیت زن را به قبرستان فراموشی می سپارند و شخص او را تنها دستاویزی، برای مطامع و منافع دنیا پرستانه ی خود قرار میدهند.
تردیدی نیست که این پدیده ی شوم ـ بد حجابی، بر هنگی و تنازی ـ ممکن است زن را چند روزی، در سرچشمان هوسرانان، مطرح کند، ولی هرگز او را مطلوب نخواهد کرد. مطلوبیت زن آن گاه است که حیاء، عفاف، حاجب و متانت، ارکان شخصیت او را شکل دهد؛ همان ویژگی هایی که سرمایه ی عشق عفیف و عمیق را به ارمغان می آورد.
 

پاورقی:
1. ر.ک، علامه طباطبایی (قدس سره)، تفسیر المیزان، ج 8، ص 301 و مرتضی مطهری، انسان کامل، ص 29.
2. الاعراف (7): 179.
3. تفسیر صافی، ج 2، ص 254.
4. مثنوی، دفتر چهارم، ص701.
5. قرآن کریم در آیلاتی گوناگون، جهان را مسخر و برای انسان دانسته است از جمله در آیه 13 سوره ی جاثیه: «و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جیمعا منه ...».
6. الذاریات (51): 56.
7. البقره (2): 187.
8. النحل (16): 97.
9. ر.ک، تفسیر المیزان، ج 16، ص 166 و 167.
10. ر.ک؛ مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 169.
11. نظام حقوق زن در اسلامی، ص 169.
12. نظام حقوق زن در اسلام، ص 178 و 179.
13. ر.ک، تفسیر المیزان، ج 2. ص 49 ـ 46.
14. کاربرد استعاره و تشبیه واژه ی "لباس" وسیع است و منحصر به زوجین نیست. قرآن کریم همین استعاره را درباره تقوا و عذاب الهی نیز دارد. الاعراف (7): 26 و النحل (16): 112.
15. شهید مطهری در توضیح همین نکته چنین می گوید: «قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقه مند به یکدیگر قرار داده است، اما نه از نوع علاقه ای که به اشیا د اردو علاقه ای که انسان به اشیا دارد از خودخواهی او ناشی می شود؛ یعنی انسان اشیا را برای خود می خواهد و به چشم ابزار به آنها نگاه می کند... اما علاقه زوجیت به این شکل است که هر یک از آن ها سعادت و آسایش دیگری را می خواهد، از گذشت و فداکاری درباره ی دیگری لذت می برد... عجیب است که بعضی افراد نمی توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند، خیال کرده اند آن چیزی که زوجین را به یکدیگریوند می دهد، منحصرا طمع و شهوت است، حس استخدام و بهره برداری است». ر. ک؛ نظام حقوق زن در اسلام، ص 179 و 180.
16. الروم (30): 21؛ علامه طباطبایی در توضیح آیه آورده است: نیاز زن و مزرد به یکدیگر آنان را مکمل هم قرار داده است تا با پیوندشان به آرامش بسند و با مودت و رحمتی که بینشان پدید می آید، علاوه بر دوام استواری زوجیت، زمینه تربیت و حراست از فررندان فراهم شود. ر.ک؛ المیزان ، ج 16، ص 166.
17. امام خمینی در بیان همین نکته ـ عشق فطری ـ می فرماید: «فطرت عشق به کمال است که در تمام افراد بشر در همه دوره های زندگانی وجود دارد هر چند که در تشخیص کمال و این که کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست، مردم اختلاف را دارند» ایشان در ادامه می افزاید: «تمام موجودات و عائله ی بشری با زبان فصیح و یک دل و یک جهت گویند: ما عاشق کمال مطلق هستیم...» ر.ک، اربعین حدیث، ج 1، ص 182 ـ 180.
18. الاشارات، ج 3، ص 383 و مسأله ی حجاب، ص 11.
19. نظام حقوق زن در اسلام، ص 15.
20. البته حرص و طمع منحصر به غریزه جنسی نیست، بلکه در خصوصیات دیگر انسانی، چون قدرت طلبی و ثروت خواهی نیز بروز می کند
21. غربی ها که خود پر چشم دار برهنگی ها و اختلاط ها و مظهر فساد های اخلاقی در جهان هستند از مخاطرات رو به گسترش، انحطاط اخلاقی در جوامع خود، ابراز نگرانی کردند.
22. الاشارات، ج 3، ص 383.
23. نهج البلاغه، خطبه ی 109.
24. النور (24): 32.
25. النور (24): 33.
26. نهج البلاغه، حکمت 474.

 

منبع: نشریه نامه جامعه


















 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ