سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کتاب -مقاله-پایان نامه
به خدا سوگند، آن که دنیا را دوست دارد و باجز ما دوستی می کند، خدا را دوست ندارد . هرکه حقّ ما رابشناسد و ما را دوست بدارد، در حقیقت، خداوند ـ تبارک وتعالی ـ را دوست داشته است . [.امام صادق علیه السلام]

نوشته شده توسط:   ُسهراب  

شنبه 87 آذر 23  5:51 عصر


دانش بیاموزید و از تجارب علمى دیگران بهره‏مند شوید هر چند براى تحقق این منظور پیمودن مسیرى بس طولانى لازم باشد. البته امروزه روابط بین المللى، بسیار پیچیده است و کشورهاى استکبارى و قدرت‏هاى اهریمنى با انواع حیله‏ها و ابزارهاى گوناگون تکنولوژى، اقتصادى، و به طور کلى با استفاده از محصولات تجارب علمى بشر در صددند تا روابط سلطه جویانه خود را تحکیم بخشند، لکن ما باید با ذکاوت بسیار، بدون این که از اهداف اسلامى و قرآنى خود کم‏ترین عقب نشینى کنیم از نتایج علوم بشرى در زمینه‏هاى مختلف در راه بهبود وضع اقتصادى و رفع مشکلات معیشتى مردم بهره جوییم.
بنابراین قرآن در پى پاسخ گویى به تمام مشکلات ریز و درشت زندگى بشر نبوده و نیست، بلکه بیانگر خطوط اصلى و کلى سعادت و تکامل انسان است و آن را به مسلمانان نشان داده و مردم را بدان فرا مى‏خواند. در این قسمت، در ادامه فرمایش حضرت على علیه‏السلام که درباره شفابخشى قرآن است به یکى از آن خطوط کلى مستفاد از قرآن اشاره مى‏کنیم و آن را به عنوان نمونه توضیح مى‏دهیم.
نمونه‏اى از خطوط کلى قرآن‏
قرآن کریم مى‏فرماید:
و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون. ? 

این آیه یکى از محکماتى است که هیچ گونه تشابهى درآن وجود ندارد و چنان معناى صریح و روشنى دارد که جاى هیچ گونه شک و شبهه‏اى درآن نیست، به نحوى که در این قالب زبانى، معنایى جز همان چیزى که هر اهل زبان و آشناى به زبان عربى مى‏فهمد قابل برداشت نیست؛ بگذریم از کج اندیشان و قایلین به قرائت‏هاى مختلف و برداشت‏هاى نو، که ممکن است بگویند ما از کلمه لیل، نهار را مى‏فهمیم و از حجاب داشتن، عریان بودن را برداشت مى‏کنیم!البته خاطرنشان مى‏کنم که در آینده درباره((قرائت‏هاى مختلف از دین)) به تفصیل سخن خواهیم گفت.
این آیه، یکى از خطوط کلى اعتقادى و در عین حال راه درمان مشکلات اقتصادى و راه رفع مضیقه‏هاى معیشتى را بیان مى‏کند. ترجمه آیه شریفه این است:((اگر اهل آبادى‏هاى روى زمین ایمان مى‏آورند و تقوا پیشه مى‏کردند هر آیینه ما برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى‏گشودیم؛ ولى آنها تقوا پیشه نکردند، بلکه کفر ورزیدند و نسبت به نعمت‏هاى خداوند ناسپاسى کردند و در نتیجه دچار مشکلات و انواع بلاها شدند.)) بنابراین قرآن کریم با صراحت تمام، توسعه اقتصادى و پیدا شدن گشایش در زندگى مومنین و رفع تنگناهاى اقتصادى و نزول نعمت و به طور کلى نزول برکات آسمان و زمین را در گرو ایمان و تقوا مى‏دادند و در مقابل، ناسپاسى و کفران نعمت‏هاى الهى را موجب زوال نعمت‏ها و نزول بلاها و انواع مشکلات معرفى مى‏کند و قدردانى و شکر نغمت را موجب ازدیاد آن و کفران نعمت را موجب عذاب مى‏داند. قرآن مى‏فرماید:
لئن شکرتم لازید نکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید ? 

هر آینه اگر شکر نعمت‏ها را به جاى آورید شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید تحقیقا عذاب من سخت خواهد بود. در این جا به یکى از نعمت‏هاى بزرگ الهى که در اثر پیروى از قرآن کریم شامل ملت بزرگوار ایران شده است اشاره مى‏کنیم و توفیق قدردانى آن را براى مردم از خداى بزرگ مى‏طلبیم و به ذات اقدسش پناه مى‏بریم از این که در اثر ناسپاسى، این نعمت بزرگ از ما گرفته شود.
تجلى موهبت الهى در تحقق حکومت اسلامى‏
همه تصدیق مى‏کنیم بعد از شهادت امام على علیه‏السلام یکى از بزرگ‏ترین آرزوهاى ما مسلمانان داشتن حکومت عدلى متکى بر وحى و احکام الهى بوده است. سال‏ها اجداد و نیاکان ما در آرزوى برقرارى چنین حکومتى بوده‏اند و در حالى که در زیر سلطه پادشاهان و حاکمان جور، در جوى خفقان آور زندگى مى‏کردند و چندان نقشى در اداره امور اجتماعى خویش نداشتند، تحقق حکومت اسلامى براى آنان امرى آرمانى و دست نیافتنى و محال مى‏نمود.
بعد از گذشت هزار و سیصد و اندى سال در این برهه از تاریخ در اثر روى آوردن مردم مسلمان ایران به قرآن کریم و رهبرى ولى فقیه و نایب امام معصوم علیه‏السلام خداى متعال یکى از بزرگ‏ترین نعمت‏هایش؛ یعنى حکومت اسلامى را به مردم ایران عنایت کرد. بدیهى است که درصدد توجیه نواقص و کمبودها و توجیه عملکردها نیستیم، بلکه آنچه در این جإ؛گ مورد تاکید است این است که اصل تحقق این نظام مقدس به منظور پیاده شدن احکام الهى از موهبت‏هاى الهى است.
آنچه اینک بعد از گذشت بیست سال از انقلاب به آن توجه داده مى‏شود و نگرانى دلسوزان انقلاب و پاسداران ارزش‏هاى دینى و اخلاقى را دو چندان کرده است این است که جامعه، ایمان و تقواى خود را از دست بدهد و به تدریج ارزش‏هاى انقلابى و دینى‏اش کم رنگ شود و در نتیجه دشمنان اسلام و ایران در تهاجم و شبیخون فرهنگى در اجراى نقشه‏هاى خود موفق شوند و با جدا کردن مردم و به خصوص طبقه جوان از ارزش‏هاى دینى و انقلابى دوباره بر مردم مسلمان ایران تسلط یابند.
در این جا ممکن است این سوال مطرح شود که پس چه باید کرد تا از یک طرف ارزش‏هاى اعتقادى و دینى جامعه حفظ شود و در نتیجه، دشمن در اجراى نقشه‏هایش ناکام گردد واز طرف دیگر بر همه مشکلات فایق آییم.
حل مشکلات اجتماعى در سایه پیروى از قرآن‏
گفتار حضرت على علیه‏السلام در این زمینه، بیان دیگرى از سخن بى نهایت ارزشمند پیامبر بزرگوار اسلام است که فرمودند:
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن ? 

هر گاه اضطراب و نگرانى‏ها و مشکلات و نابسامانى‏ها و فتنه‏ها مانند پاره‏هاى شب ظلمانى بر جامعه شما سایه افکند و در حل مشکلات راه به جایى نبردید بر شما باد که به قرآن رجوع کنید و راهنمایى‏هاى نجات بخش آن را ملاک عمل قرار دهید.
دستورات امید بخش قرآن روح امید و پیروزى بر مشکلات و رستگارى و بهروزى را در دل‏ها زنده مى‏کند و انسان‏ها را از یاس و نومیدى نجات مى‏دهد.
بدیهى است هر پیروزى در گرو خواست و تلاش انسان‏هاست. بنابراین اگر بخواهیم هم چنان استقلال، آزادى و حکومت اسلامى خود را حفظ کنیم و در پناه خداوند متعال از هرگونه توطئه‏اى در امان باشیم، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احکام نجات بخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسى‏ها و بى حرمتى‏هایى که از سوى بعضى غربزده‏ها نسبت به ارزش‏هاى دینى روا داشته شده است، وجود ندارد.
بسیار ساده انگارى است اگر فکر کنیم قدرت‏هاى استکبارى در کوچک‏ترین مساله‏اى که به نفع ملت مسلمان ایران تمام مى‏شود و در راستاى منافع استعمارى آنهانباشد با مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران همراهى کنند. و نیز بسیار ناسپاسى است که دست از قرآن کریم، این معجزه جاودان پیامبر و تضمین کننده سعادت و رستگارى، برداریم و براى حل مشکلات، دست نیاز به سوى دشمنان دراز کنیم و ولایت فقیه را که ادامه ولایت انبیا وامامان معصوم است رها نموده، ولایت و تسلط شیاطین و دشمنان خدا را پذیرا شویم. باید به خدا پناه برد از این که روزى ملت مسلمان ایران، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزت و امنیت، مورد غضب قرار گیرد و وسیله سقوط و ذلت خویش را مجددا با دست خویش فراهم کند.
به هر حال وظیفه آحاد ملت و به خصوص دست اندرکاران امور فرهنگى کشور است که از حریم اعتقادات و ارزش‏هاى اخلاقى و دینى جامعه پاسدارى نمایند.
تصور برخى از کسانى که بینش کافى در معارف دینى ندارند و تحت تاثیر بینش‏هاى فردگرایانه و گرایش‏هاى سکولاریستى هستند در مورد فراز مورد بحث کلام حضرت على علیه‏السلام که مى‏فرمایند راه حل همه دردها و مشکلات شما در قرآن است، این است که، مقصود از دردها و مشکلات، دردها مشکلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است. اما به نظر ما این تفسیر صحیح نیست؛ زیرا آنچه مورد بحث است اعم از مسائل و مشکلات فردى و اجتماعى است. ناگفته نماند پرداختن به بحث جدایى دین از سیاست و بى پایه بودن بینش سکولاریستى به صورت گسترده، مجال دیگرى مى‏طلبد، با وجود این با بیان و توضیح سخن حضرت، در ادامه این بحث، بى‏بنیان بودن نظریه جدایى دین از سیاست و بطلان گرایش سکولاریستى نیز روشن خواهد شد.
نظم بخشى به امور اجتماعى طبق رهنمودهاى قرآن‏
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند:
الا ان فیه علم ما یاتى و التحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بینکم. ? 

حضرت، بعد از بیان این مطلب که علم گذشته و آینده در قرآن است و قرآن داروى همه دردهاست، این نکته را متذکر مى‏شوند که: و نظم ما بینکم؛ نظم و راه سامان بخشیدن به روابط بین مسلمانان در قرآن است. این کتاب آسمانى چگونگى روابط اجتماعى شما را نیز معین مى‏کند. براى توضیح این جمله کوتاه و در عین حال تضمین کننده حیات اجتماعى مسلمانان، از ذکر مقدمه‏اى کوتاه، ناگزیر هستیم.
بزرگ‏ترین هدف هر نظام سیاسى و اجتماعى، تامین نظم و امنیت اجتماعى است. هیچ مکتب سیاسى را در جهان نمى‏توان یافت که چنین هدفى را انکار کند؛ بلکه تأمین امنیت و برقرارى نظم سر لوحه وظایف هر حکومتى است. و نیز گفته مى‏شود برقرارى نظم سیاسى و اجتماعى از اهداف علم سیاست است، چنان که همه نظام‏هاى سیاسى حاکم بر جوامع بشرى، حداقل در شعار و تبلیغات خود آن را به عنوان بزرگ‏ترین اهداف نظام حکومتى خود بیان مى‏کنند.
نقش هدف در زندگى اجتماعى‏
در این جا به نقش هدف در زندگى اجتماعى نیز باید توجه داشت؛ زیرا بدون در نظر گرفتن هدف در زندگى اجتماعى نمى‏توان سخن از نظم اجتماعى گفت. هدف است که منطقا رفتارهاى خاص را ایجاب مى‏کند. افراد با انجام رفتارهاى خاص در زندگى اجتماعى مى‏خواهند به آن هدف دست یابند. هدف نیز به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و اندیشه افراد جامعه است، به نحوى که هر جامعه‏اى بر حسب طبع اولى، در راستاى فرهنگ و اندیشه خود، نظم اجتماعى خاصى را ایجاب مى‏کند. و لذا قدرت‏هاى استعمارى در راستاى سیاست‏هاى استکبارى خود سعى مى‏کنند ملت‏ها را در جهت اهداف استعمارى خود سوق دهند و آنها را از فرهنگ اصلى خود تهى کنند و از طریق تحمیل فرهنگ وارداتى نظم و فرهنگ ملت‏ها را در دست داشته باشند.
بنابراین باید دید فرهنگ و اندیشه حاکم بر جامعه، چه نظمى را ایجاب مى‏کند. بدیهى است که فرهنگ دینى برخاسته از قرآن و جهان بینى توحیدى، نظم و سیاستى را ایجاب مى‏کند که در راستاى تحقق هدف خلقت و تأمین سعادت و رستگارى انسان در دنیا و آخرت باشد و آنچه اصالتا مورد نظر اسلام و قرآن است سعادت و تکامل انسان مى‏باشد.
با کمال تاسف بعضى از روشنفکران و لیبرال‏ها که از یک طرف مسلمانند و از طرف دیگر در مسائل سیاسى و اجتماعى اسلام بصیرت کافى ندارند، و در نتیجه دغدغه و تعصب دینى در آنها بسیار ضعیف است، از این نکته اساسى غافلند و وقتى سخن از نظم اجتماعى گفته مى‏شود، نظم اجتماعى حاصل از دموکراسى غربى در نظر آنها تداعى مى‏شود. در حالى که آن نظم اجتماعى غرب برخاسته از اندیشه سکولاریستى اوست. این روشن فکران به خاطر ضعف معلومات دینیشان گمان مى‏کنند تنظیم امور اجتماعى و اداره جامعه بر مبناى نظم، تنها در جدایى از سیاست امکان‏پذیر است که این خود از نتایج استعمار فرهنگى است و از موفقیت‏هاى قدرت‏هاى استکبارى محسوب مى‏شود که توانسته‏اند با تخدیر افکار به اصطلاح روشن فکران کشورهاى جهان سوم، آنها را از اندیشه دینى تهى کنند و به عوامل ترویج فرهنگ استعمارى خود تبدیل نمایند.
به هر حال در فرهنگ توحیدى و اسلامى هر چیزى از جمله نظم اجتماعى، در راستاى هدف خلقت ارزیابى مى‏شود و بدیهى است که هدف از نظم اجتماعى در فرهنگ دینى و قرآنى تنها تأمین رفاه مادى و منافع دنیوى نیست؛ بلکه علاوه بر تأمین رفاه و منافع دنیوى، تکامل انسان و سعادت اخروى بشر مورد نظر است و روشن است که در مقام تعارض، سعادت اخروى بر امور دنیوى مقدم شمرده مى‏شود.
حال با توجه به این مقدمه به بیان حضرت على علیه‏السلام درباره نقش درباره نقش قرآن در تأمین نظم سیاسى و اجتماعى جامعه باز مى‏گردیم و بیان حضرت را مورد دقت قرار مى‏دهیم تا با دیدگاه ولایت در مورد نقش و جایگاه قرآن در زندگى اجتماعى بیشتر آشنا شویم.
حضرت على علیه‏السلام با تعبیرى اعجاز گونه نقش قرآن را در تنظیم امور اجتماعى جامعه بیان مى‏کنند و ما را بدان توجه مى‏دهند تا مبادا از آن غفلت کنیم. حضرتش، بعد از آن که فرمودند قرآن نسخه شفا بخش دردها و مشکلات شماست، مى‏فرمایند: و نظم ما بینکم؛ نظم امور و روابط بین شما در قرآن است؛ یعنى اگر نظم مطلوب و معقول را که همه افراد جامعه در سایه آن نظم به حقوق مشروع خود برسند، طالب باشید، مى‏باید امور خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن سامان بخشید.
بر آگاهان پوشیده نیست که تعبیر((ونظم بینکم)) متوجه امور و روابط اجتماعى افراد است. هر چند افراد موظفند امور شخصى و فردى خود را نیز بر اساس رهنمودهاى قرآن تنظیم کنند؛ لکن تعبیر((و نظم ما بینکم)) شامل نظم امور شخصى افراد نمى‏شود؛ چنان که بر اهل زبان پوشیده نیست، حضرت على علیه‏السلام در فرازهاى مورد بحث درصدد بیان نقش جنبه‏هاى اجتماعى قرآن کریم هستند.
حضرت با بیان این نکته که نظم اجتماعى شما در قرآن کریم است، به مسلمانان و پیروان خود مى‏فرمایند شما باید امور سیاسى و روابط اجتماعى خود را بر اساس قرآن سامان دهید.
البته روشن است که توصیه‏هاى مذکور تا زمانى که از ناحیه مسوولان نظام اسلامى توصیه‏هاى اخلاقى غیر لازم الاجرا تلقى شود و مورد اعتقاد و باور و ایمان قلبى آنها نباشد، این نسخه شفابخش آسمانى دردى از دردهاى اجتماعى جامعه ما درمان نمى‏کند. حضرت با بیان نکات سیاست نظام دینى، واقعیاتى را بیان مى‏کنند که بدون به کار بستن آنها، رسیدن به یک جامعه انسانى مبتنى بر قسط و عدل که آنها افراد به حقوق خویش و تکامل مطلوب برسند، ممکن نمى‏باشد.
بنابراین اصلى‏ترین و کارسازترین عامل، عامل ایمان و اعتقاد و باور مسوولان و دست اندرکاران حکومت، به برنامه و سیاست‏هاى کلى قرآن کریم است. تا آنها به قرآن و کارآمد بودن رهنمودهاى آن در حل مشکلات جامعه و تأمین سعادت افراد، ایمان قلبى و اعتقاد راسخ نداشته باشند، نه تنها در عمل، قرآن را الگوى خود قرار نمى‏دهند، بلکه درصدد فهم معارف قرآن نیز برنمى آیند. البته چون در کشور اسلامى و بر مردم مسلمان حکومت مى‏کنند، ممکن است به حسب ظاهر و در مقام شعار، براى حفظ موقعیت خویش در میان مردم خود و دیگر ملل مسلمان، خود را مسلمان و حکومت خود را حکومت اسلامى بنامند؛ در حالى که تنها الگوى حکومتى که براى آنها مطرح نیست حکومت بر اساس قوانین اسلام و الگوى برگرفته از قرآن است. لیکن این بیگانگى دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى از دین و فرهنگ قرآنى، به خصوص در زمینه سیاست و اداره جامعه، مطلبى نیست که براى مسلمانان ناشناخته باشد؛ زیرا ملل مسلمانان همه مى‏دانند نظام‏هاى حکومتى کشورهایشان اسلامى نیست و فرهنگ و ذهنیت حاکم بر مسوولان حکومتى، با ذهنیت و الگویى که بر اساس فرهنگ قرآنى شکل مى‏گیرد به کلى متفاوت است.
آنچه انسان را به شگفتى و تعجب وا مى‏دارد و در عین حال جاى تاسف و نگرانى دارد، وضعیت فرهنگى حاکم بر کشور اسلامى عزیزمان ایران است. در کشورى که بر اساس رهنمودهاى قرآن و فرهنگ دینى و به رهبرى ولایت فقیه انقلاب کرده و به پیروزى رسیده است؛ بسى جاى تاسف و نگرانى است که سخنان و مواضع و عملکرد بعضى مسوولان فرهنگى نشان مى‏دهد آنها نیز شناخت کافى از این کتاب آسمانى ندارند و کارآمدى الگوى حکومتى برگرفته از آن را بیشتر از هر الگوى شرقى و غربى دیگر نمى‏دانند. اینان پیوسته از اصول انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى دینى عقب نشینى مى‏کنند و به دلیل نداشتن ایمان کافى و اعتقاد قلبى گاه به کنایه و گاه به تصریح، با کمال بى شرمى، چنین اظهار مى‏کنند که دوران حاکمیت قرآن و کارآیى فرهنگ دینى در عرصه حکومت گذشته است و در این زمانه، جامعه بشرى به وحى الهى نیاز ندارد و خود به تنهایى مى‏تواند راه‏هاى بهترى براى اداره جامعه و تأمین امنیت و برقرارى نظم ارائه کند. بجا بود در این جا اشاره‏اى به ظالمانه بودن نظام‏هاى حکومتى موجود در جهان و فجایع و جنایاتى که در حق ملت‏ها به نام نظام‏هاى پیش رفته و متمدن مى‏شود داشته باشیم تا بى‏مایگى سخن مذکور و بى‏ایمانى و خود باختگى گویندگان آن بیش از پیش برملا شود؛ لکن به خاطر دور نشدن از اصل موضوع و پرهیز از طولانى شدن سخن، از بیان بى عدالتى‏ها و پاى مال شدن حقوق انسان‏ها و ظلم و جنایت و ناامنى‏هاى موجود در نظام‏هاى بشرى صرف نظر مى‏کنیم و به منابع مربوطه ارجاع مى‏دهیم.
به هر حال بدیهى است وقتى کارآیى حکومت بر اساس رهنمودهاى قرآن در تأمین قسط و عدل و نظم در جامعه به منصه ظهور مى‏رسد که مسوولان و دست اندرکاران حکومت بدان باور و یقین داشته باشند و در مقام عمل، قوانین و دستورات قرآن را بنابراین حاکمیت قرآن در جامعه در گرو ایمان و باور قلبى کارگزاران حکومت به این کتاب آسمانى است که این مساله نیز به نوبه خود در گرو شناخت آنها نسبت به این نسخه شفابخش الهى و احساس نیاز آنها به دین و حکومت الهى است. این احساس نیز جز با ایجاد روحیه بندگى و زدودن روح استکبارى و خود بزرگ بینى در مقابل حاکمیت خداوند متعال حاصل نمى‏شود. این روحیه استکبارى همان روحیه مذمومى است که شیطان را از آستانه تشرف به مقام ملائکه اللهى و قرب به بارگاه خداوندى تنزل داد و شقاوت ابدى او را باعث گشت.
شایسته است در این مقام خطاب حضرت على علیه‏السلام در خطبه 175 را که عواقب ناخوشایند دورى از قرآن کریم را بیان مى‏کنند مورد توجه قرار دهیم. این بیان هشدارى است براى کسانى که از یک طرف خود را پیرو على علیه‏السلام معرفى مى‏کنند و از طرف دیگر قرآن و الگوى حکومتى برگرفته از آن را براى اداره جامعه بشرى امروز ناکافى مى‏دانند و تراوشات فکرى ناقص بشرى را در ارائه سیاست‏هاى حکومتى بر حکومت ولایى قرآن ترجیح مى‏دهند. امید که در پرتو چنین رهنمودهایى همه مردم جامعه ما و به ویژه برنامه ریزان و متصدیان امور حکومتى، بیش از پیش به لزوم محور بودن قرآن در جامعه اسلامى ایمان پیدا کنند و این توصیه‏ها در صحنه عمل به کار گرفته شود.

بى نیازى در سایه پیروى از قرآن‏
حضرت على علیه‏السلام در خطبه مذکور قرآن کریم را به عنوان شاخص معرفى مى‏کنند و مى‏فرمایند: به یقین بدانید قرآن آن نصیحت کننده و پند دهنده‏اى است که در ارشاد پیروان خود خیانت نمى‏کند و آن هدایت گرى است که گمراه نمى‏کند و گوینده‏اى است که در گفتارش دروغ نمى‏گوید و کسى با این قرآن ننشست و در آن تدبر و اندیشه نکرد مگر آن که چون از نزد آن برخاست هدایت و رستگاریش افزایش یافت و از گم راهى او کاسته شد. آن گاه حضرت مى‏فرماید:
و اعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنى فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغى و الضلال. ? 

با وجود قرآن حاکمیت آن بر جامعه، براى احدى نیازى باقى نمى‏ماند که برآورده نشود؛ زیرا قرآن کریم عالى‏ترین برنامه الهى براى زندگى موحدین است و خداى متعال عزت و رستگارى دنیا و آخرت پیروان این کتاب آسمانى را تضمین کرده است. بنابراین در صورتى که جامعه اسلامى ما فرامین و دستورات حیات بخش قرآن را به کار بندد و با ایمان به صدق وعده‏هایش آن را الگوى عمل خویش قرار دهد، قرآن تمام نیازهاى فردى و اجتماعى و مادى و معنوى جامعه را برمى آورد و جامعه اسلامى را از هر چیز و هر کس بى نیاز مى‏کند.
در مقابل، حضرت خطر جدایى از قرآن را گوشزد مى‏کنند و این فکر را که بدون قرآن، این ثقل اکبر الهى، بتوان مشکلات و نیازمندى‏هاى فردى و اجتماعى جامعه را برطرف کرد رد مى‏کنند و مى‏فرمایند: و لا لاحد قبل القرآن من غنى؛ هیچ کس بدون قرآن بى نیاز نخواهد بود و هرگز جامعه از قرآن مستغنى نخواهد شد؛ یعنى براى ایجاد جامعه‏اى بر پایه قسط و عدل و ارزش‏هاى اخلاقى و انسانى، اگر تمامى علوم و تجربه‏هاى بشرى به خدمت گرفته شوند و همه افکار و اندیشه‏ها بسیج گردند، بدون قرآن هرگز راه به جایى نخواهند برد. چرا که غنا و بى - نیازى براى کسى بدون قرآن میسر نمى‏شود. بر این اساس حضرت مى‏فرمایند:
فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به على لاوائکم‏

بهبودى دردها و مشکلات خود را از قرآن بخواهید و در سختى‏ها و گرفتارى‏ها از قرآن چاره جویى کنید. سپس با خاطر نشان کردن بزرگ‏ترین بیمارى‏هاى فردى و اجتماعى، یعنى کفر و ضلالت و نفاق مى‏فرمایند راه درمان این دردها و مشکلات در قرآن موجود است و شما باید با مراجعه به قرآن کریم دردها و مشکلات خود را درمان کنید.
بنابراین باید اصول کلى و خطوط را از قرآن گرفت و با تبعیت از آن اصول کلى و استفاده از تجارب و تدبر و اندیشه، راه حل مشکلات را پیدا کرد. اگر با این بینش در صدد حل مشکلات برآییم به طور قطع، بر همه مشکلات، در تمام زمینه‏ها فایق خواهیم آمد؛ زیرا این وعده الهى است. خداى متعال مى‏فرماید: من یتق الله یجعل له مخرجا؛ هر کس تقواى الهى پیشه کند و ? از 
دستورات خداوند سر پیچى نکند خداى متعال راهى براى نجات و خروج از مشکلات براى او فراهم مى‏سازد.
قرآن داروى بزرگ‏ترین دردها
البته ممکن است سخنان پیش گفته به مذاق انسان‏هاى مغرور و کسانى که از تقواى الهى و علوم قرآن و اهل‏بیت بهره چندان ندارند و با دانستن اصطلاحاتى از علوم بشرى خود را در عرض خداوند مى‏پندارند خوش نیاید؛ لکن هر انسان عاقلى اعتراف مى‏کند که آنچه بشر، با همه پیشرفت‏هاى شگرف علمى‏اش کشف کرده است در مقابل مجهولاتش قطره‏اى است در مقابل دریا، و همه ادعاهاى مکاتب اخلاقى غیر الهى در ارائه الگوى مدینه فاضله انسانى، در مقابل علم بى نهایت الهى و علوم اهل بیت علیهم السلام، که از الهامات الهى سرچشمه مى‏گیرد، چیزى بیش از صفر نمى‏باشد.
به هر حال حضرت على علیه‏السلام بزرگ‏ترین درد جامعه بشرى را کفر و نفاق و گمراهى مى‏داند. این امراض روحى هستند که جامعه را به انواع مشکلات و گرفتارى‏ها دچار مى‏کنند و درمان آنها را نیز باید از قرآن سراغ گرفت:
فان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغى و الضلال؛ بزرگ‏ترین درد عبارت است از کفر و نفاق و ضلالت و گمراهى و درمان عبارت است از ایمان به قرآن و تبعیت از آن.

البته باید توجه داشت که مفهوم این سخن که((درمان دردهاى خود را از قرآن بخواهید؛ زیرا قرآن درمان همه دردها و مشکلات است)) این نیست که قرآن، همانند نسخه پزشک، امراض جسمى شما را توضیح داده است و براى بهبودى هر کدام دارویى پیشنهاد و توصیه مى‏کند یا در باب مشکلات اقتصادى و نظامى و در زمینه‏هاى صنعت و تکنولوژى مى‏باید فرمول‏هاى حل مسائل را از قرآن فرا گرفت. هرگز کسى که کمترین اطلاعى از معارف دینى داشته باشد این سخن حضرت را بدین معنا تفسیر نمى‏کند؛ زیرا بیمارى‏هاى جسمى و حل سایر مشکلات، وسایل و راه‏هاى طبیعى خود را مى‏طلبد.قرآن کریم براى حل این مشکلات، چنان که قبلا گفته شد، خطوط کلى را بیان مى‏کند و مردم موظفند با سرمشق قرار دادن خطوط کلى قرآن و استفاده از عقل و توانایى‏هاى خدادادى و استفاده از تجارب علوم بشرى مشکلات خویش را حل کنند و امراض خود را درمان نمایند.
در این جا توجه خوانندگان عزیز را به دو نکته جلب مى‏کنیم:
نکته اول این که اسباب و علل طبیعى و مادى هر چند معلول‏ها و مسبب‏هاى خود را در پى دارند؛ لکن توجه به این نکته نیز ضرورى است که علت العلل همه پدیده‏ها خداى تبارک و تعالى است. اوست که نظام عالم را بر اساس رابطه علت و معلولى خلق کرده است و اوست که پیوسته به اسباب و علل سببیت و علیت اعطا مى‏کند و این اراده تکوینى اوست که تا نباشد هیچ فاعلى در فعل خود استقلال در تاثیر ندارد. بنابراین براى درمان همه دردها و رفع گرفتارى‏ها و مشکلات باید اصالتا به خداى متعال توجه کنیم و چشم امید به سوى او داشته باشیم. هر چند در حل مشکلات و بهبود از بیمارى‏ها به اسباب و علل طبیعى متوسل مى‏شویم، لکن به مقتضاى توحید افعالى باید شفا و حل مشکلات را در اصل از او دانست و انتظار داشت.
نکته دوم این که راه رسیدن به حل مشکلات و درمان بیمارى‏ها، را نباید منحصر به اسباب و علل عادى و طبیعى دانست؛ یعنى چنان نیست که با نبود اسباب و علل عادى و طبیعى یا عدم کارآیى آنها در حل مشکلات، امکان رفع مشکل یا حصول بهبودى و شفاى امراض یا برآورده شدن هر خواسته مشروع و بحق انسان، منتفى باشد. خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى، خود را از ایجاد کردن پدیده، به طریق غیر طبیعى عاجز نکرده است؛ بلکه سنت خداوند بر این قرار گرفته است که در مرحله اول، امور از مجراى عادى انجام گیرند. ولى راه انجام امور منحصر به مجراى طبیعى نیست؛ بلکه در شرایط خاصى خداوند امورى را از غیر مجراى طبیعى خود ایجاد مى‏کند که مى‏توان گفت این نیز سنت الهى است. شفا و بهبودى مرض، ممکن است از راه طبیعى و معالجه‏هاى پزشکى صورت گیرد و ممکن است تحت شرایط خاصى توسط علل غیر مادى مثل دعاى ائمه معصومین یا دعاى دیگر اولیاى خدا حاصل شود. چنان که ممکن است جنگجویان جبهه توحید، که از نظر تجهیزات مادى و شرایط طبیعى در مقابل دشمن محکوم به شکست هستند، با امداد غیبى و اسباب غیر طبیعى پیروز گردند که این مطلب نیز از اسباب و علل الهى محسوب مى‏شود.
در قرآن کریم نمونه‏هایى از رخدادهایى که از غیر راه عوامل عادى و طبیعى اتفاق افتاده‏اند، ذکر شده است؛ مثلا اگر نزول باران بخواهد از مجراى علل و عوامل طبیعى خود صورت گیرد، باید آب دریاها و اقیانوس‏ها بر اثر تابش نور و گرما بخار گردد و به صورت ابر درآید، آن گاه بر اثر تفاوت دماى دریا و خشکى، هوا جریان پیدا کند و با وزیدن باد، ابرها از روى دریاها به سایر نقاط زمین منتقل شود تا تحت شرایط خاصى ذرات آب موجود در ابر به صورت قطرات باران یا دانه‏هاى برف و یا تگرگ بر زمین ببارد. انتظار باران بدون اسباب و علل طبیعى آن از نظرگاه مادى انتظارى بى جا و نامعقول تلقى مى‏شود؛ لکن حضرت نوح بدون در نظر گرفتن عوامل طبیعى براى نزول باران، خطاب به قومش مى‏گوید استغفار و توبه کنید تا آسمان بر شما باران ببارد:
و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوه الى قوتکم و لا تتولوا مجرمین ? 

اى قوم در مقابل پروردگار خود استغفار کنید آن گاه توبه نمایید و به سوى خدا برگردید تا خداى متعال از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و با نزول رحمت الهى و بارش باران، قوت و قدرت شما را فزونى بخشد. سپس مى‏فرماید: و لا تتولوا مجرمین؛ مواظب باشید بدون توجه و استغفار و در حالى که مجرم و گناهکار هستید از خدا روى مگردانید و خود را از رحمت الهى محروم مکنید.
هر چند اسباب و علل طبیعى نزول باران و کل نظام على و معلولى حاکم بر طبیعت، همه در دست قدرت الهى‏اند و بهت اراده او کار مى‏کنند؛ لکن در عین حال بدون در نظر گرفتن آنها، خداى متعال مى‏فرماید از گناه خود استغفار کنید و به سوى خدا بازگردید؛ ما به آسمان مى‏گوییم بر شما ببارد.
ممکن است کسى بگوید مقصود خداى متعال اینست که بدون تحقق عوامل طبیعى باران مى‏بارد؛ بلکه مقصود این است که ما از راه ایجاد عوامل طبیعى بر شما باران مى‏فرستیم. پاسخ این است که این نگرش با بینش توحیدى سازگار نیست؛ زیرا همان طور که قبلا گفته شد چنان نیست که خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى خود را از ایجاد پدیده‏ها، بدون اسباب و علل طبیعى آنها، عاجز کرده باشد. خداوند در باب قدرت خود بر ایجاد و خلقت پدیده‏ها چنین مى‏فرماید: اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون هر گاه خداى متعال اراده‏اش بر شیئى تعلق بگیرد، اراده خدا ? همان و تحقق آن امر همان خواهد بود.
حکمت برخى از بلایا
گذشته از مطلب فوق، گاه حکمت خداى متعال و رحمانیت گاه حکمت خداى متعال و رحمانیت حق ایجاب مى‏کند از راه‏هاى غیر طبیعى بندگانش را مورد لطف قرار دهد و نعمت خویش را بر آنها نازل کند. بدین منظور گاه خداى متعال اسباب و علل دیگرى غیر از اسباب و علل مادى قرار مى‏دهد و از مردم مى‏خواهد با توسل به آنها خود را مستحق نزول رحمت و نعمت‏هاى خداوند گردانند. این معنا نیز مقتضاى لطف و حکمت خداى متعال است. نظام خلقت بر اساس حکمت است و هدف از آفرینش انسان هدایت و تکامل مى‏باشد و هدایت و تکامل، در سایه معرفت و تدبر در آیات الهى و بندگى و عمل به دستورات انبیاى الهى و دین حق حاصل مى‏شود؛ لکن گاه مردم در اثر گناه و معصیت از مسیر حق منحرف مى‏شوند. انسان‏ها معمولا آن گاه که از جهت مادى در رفاه باشند و از نظر اقتصادى و برخوردارى از لذایذ مادى مشکلى نداشته باشند و آنچه بخواهند براى آنها فراهم باشد، کمتر به خدا و معنویات روى مى‏آورند. در این هنگام، خصلت‏هاى انسانى و الهى به تدریج در آنها تضعیف و نهایتا به فراموشى سپرده مى‏شود و در نتیجه زمینه طغیان و کفر ضلالت و گمراهى در آنها فراهم مى‏شود.
قرآن مى‏فرماید: ان الانسان لیطفى. ان رءاه استغنى ؛ آنگاه که انسان خود ? را بى نیاز ببیند طغیان مى‏کند. اگر روح حاکم بر اکثریت جامعه و امتى روحیه استکبارى و طغیان صفتى شد 
لطف و عنایت خداوند ایجاب مى‏کند به نحوى انسان‏ها را هشدار دهد و آنها را از خواب غفلت بیدار کند و به راه حق و طریق بندگى بازگرداند. براى تحقق این منظور، گاه بلاهایى از قبیل فقر و خشک سالى نازل مى‏کند و از طرف دیگر راه درمان و رفع آن بلاها را استغفار و توبه از گناهان و توجه به خدا و دعا و نماز معرفى مى‏کند تا در نهایت، هدف خلقت که همان هدایت و تکامل اختیارى انسان‏هاست، هر چه بیشتر تحقق یابد این فرایند نیز یکى از سنت‏هاى عجیب الهى بوده که گاه پیامبرى مبعوث مى‏کرده است و امت او را به سختى‏هایى مبتلا مى‏کرده تا آنها از خدا و راه حق غافل نشوند و غرق شدن در لذایذ مادى آنها را از سعادت باز ندارد.
به هر حال، نزول بعضى از بلاها زمینه بیدارى و توجه انسان‏هاى غافل است؛ زیرا در شرایط سخت انسان‏ها بهتر نیاز خود را به خدا درک مى‏کنند و آمادگى پذیرش حق و تعلیمات انبیا را بیش از موقعى که در رفاه هستند پیدا مى‏کنند. قرآن مى‏فرماید:
و ما ارسلنا فى قریه من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون ? 

پیامبرى در قریه‏اى و شهرى نفرستادیم مگر این که اهل آن قریه را به سختى و گرفتارى و رنج مبتلا کردیم تا شاید آنها به خود بیایند و در مقابل خدا تضرع کنند. آیه 75 و 76 سوره مومنون نیز به این مطلب تصریح دارد:
و لو رحمنا هم و کشفنا ما بهم من ضر للجوا فى طغیانهم یعمهون. و لقد اخذناهم بالعذاب فما استکانوا لربهم و ما یتضرعون‏



 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ